رهامم دار و ندارم
سلام به گل پسرمهربونم سلام به دوستای عزیزم امیدوارم که روزهای پاییزی خوبی رو پشت سرگذاشته باشید و زندگیتون بروفق مراد باشه ان شاله رهام عزیزم می دونم خیلی کمرنگ تراز موقعی که سرکارمی رفتم واست خاطراتتو ثبت می کنم و دلیلشم خود وروجکته می دونی واقعاً تو خونه کل اوقات روز رو تو برام پر کردی و فرصتی واسه نوشتن برام نمیزاری خوابتم که فوق العاده کمه و اینه که منم کمترمیرسم بیام اینجا و برات پست بزارم الانم که دارم برات می نویسم رفتی خونۀ پدرجون خب از کجا برات بگم از اولین عروسی که با شما رفتیم میگم٣٠مهر١٣٩٢ (البته قبلاَ هم اگه اشتباه نکنم اولین عروسی که با شما رفتیم فامیلای بابا جون بود، عروسی یگانه ...
نویسنده :
مامان مونا(✿◠‿◠)
19:15