چکیده ای از خاطرات غیب ما
سلام پسرقشنگم رهام عزیزم امروز تقریباً دوماه و نیمه که نتونستم برات چیزی بنویسم تا اینکه بلاخره نت خونه رو وصل کردیم و یه لپ تاپ خریدیم تا بتونم خاطرات شیرین کودکیت رو برات ثبت کنم...از ٢٩ فروردین هم سرکار نرفتم امیدوارم مشکلات شرکت رفع شه تا بتونم برگردم سرکار...دلمون واسه تک تک دوستای مجازیمون تنگ شده بود روی ماهتونو می بوسم که در نبود مابا کامنت های پرمهرتون مارو فراموش نکردید ... رهام جونم تو این مدت اتفاقای زیادی افتاده ،که از همه مهم تر پروسه پوشک گرفتن شما بود که واقعاً سخت بود فک نمی کردم اینقد اذیت شم 1392/2/1شروع این پروژۀ سنگین بود دو روز همکاری می کردی دو روز بدقلقی تقریبا یک ماه اول شب ها پمپرزتو می بستم ولی بعد از...
نویسنده :
مامان مونا(✿◠‿◠)
18:28