رهام جونو پرسش و پاسخ
روزگارت بر مراد ، روز هایت شاد شاد
آسمانت بی غبار ، سهم چشمانت بهار
قلبت از غصه دور ، بخت و تقدیرت قشنگ
عمر شیرینت بلند . . .
سلام رهام عزیزم فدات شم دلم برا وبت تنگ میشه ولی خب چاره ای نیست باید ساخت این روزا هم می گذره.....
رهام جون این روزا فقط سئوال می پرسه هر چیزی هم میخواد اولش خودش سئوالشو طرح می کنه...مونا جون بگو چی میخوری رهام جون ؟من می پرسم بعد شما میگی بستنی.
مونا جون بگو کجا بریم؟ ..جواب یا خونۀ مامان پروین یا پدرجون
شبا وقتی چراغا رو خاموش می کنم میگی مونا جون بگو رهام جون وقت خوابه؟ منم می پرسم بعد در جواب شما میگی نه بابا وقت خواب نیست بلند میشی و میری چراغا رو روشن می کنی....
میخوری زمین بدوبدو میای سمتم و میگی بگو رهام جون دردت اومد منم می پرسم دردت اومد در جواب:نه بزرگ شدم دردم نیومد.
راستی بلاخره برف اومد و هوای شهرمونم سرد شد. میری پشت پنجره و میگی وااااای خیلی سرده مونا جون ببین دستم خنک شده
دوستای عزیزم ممنون که مارو فراموش نکردید خیلی سعی کردم امروز بهتون سر بزنم اگه نشد بیام از همین جا از همتون عذرخواهی می کنم
باور کن!
هیچ ستاره ای قبل از آسمان متولد نشده
نخ بادبادک نگاهت را پایین بیاور ...
به من نگاه کن
من اندازه ی همین آسمان برهنه دوستت دارم
بقیه عکسها رو هم ببینید
رژ و از دستم گرفتی و زدی به لبت بهم می گفتی اجازه بده منم دلتو بوس کنم .کلی با هم دیگه خندیدم خیلی خوش گذشت .
این روزا هر وقت میخوام ازت عکس بگیرم زبون درازی می کنی آخه چراااااااااااااااا؟
تو سن 30ماهگی سوار بر روروئک
رهام جون وقتی بخور روشنه همش میری سمتشو صلوات می فرصتی فک می کنی برات اسپند ریختیم اسپند دونه دونه رو هم میخونی
آرزویم این است :
نتراود اشک در چشم تو هرگز مگر از شوق زیاد
نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز و به اندازه هر روز تو عاشق باشی
عاشق آنکه تو را می خواهد و به لبخند تو از خویش رها می گردد
و تو را دوست بدارد به همان اندازه
دو دست گرم تو شفای مرگ من است
لبان مست تو شکوه قلب من است
کجا روم و به که گویم که یک لحظه
خنده تو تمام آرزوی من است