عشق مامان و بابا،رهام عشق مامان و بابا،رهام ، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 5 روز سن داره
روشا کوچولوی ماروشا کوچولوی ما، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره

رهام هستي مامان وبابا

خاطرات 18 ماهگی رهام جون

1390/10/20 10:20
917 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به عزيز دلم .رهام جون جديداً خيلي ماماني و  بوس مي كني  نمي دوني چقد حال مي كنم با اين كارت مامان فداي مهربونيات.

پريشب ساعت 1تازه يادت افتاد ه بود بري اتاقت بازي كني دست منو گرفتي بردي اتاقت منم كه طبق معمول تسليمم جالب بود از تو كشو كمدت كلاهتو برداشته بودي مي گفتي بزارم سرم آخه اصلاً از كلاه خوشت نمياد بيرون كه ميريم همش ميگي دَردَر(يعني كلاه تو دربيارم).ببين نصفه شبي اتاقتو چيكار كردي. منم گيج خواب بودم شکلک

جديداً همش دوست داري با كالسكت بازي كني خستم مي كني ولي اينقد كه تو فسقلي شيريني خستگي و به جون مي خرم .تو اتاق خودمم قايمش مي كنم تو كمد ميري در كمد و باز مي كني ميگي قان قان.تو خونه همش دوست داري توش بشيني

 فداي چشات از خداي خودم سپاسگزارم كه تو رو به من داده عزيزم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

نگين
20 دی 90 11:09
سلام
ممنونم دوست خوبم كه سر ميزنيد . اتفاقا ديروز داشتم وبتون رو ميديدم . ميوه خورد باباي رهام . كادو خريدن بابت 18 ماهگي رهام جون . مريض شدن مادر و فرزند و.... اينارو گفتم كه بونيد به وبتون سر ميزنم .
اميدوارم كه هميشه موفق و پاينده باشيد.


ممنون از لطفتون

نگين
20 دی 90 11:14
18 ماهگي رهام جونو هم تبريك ميگم . اميدوارم كه 120سالگيش رو انشااله جشن بگيرين


ممنون
مامان سانلی
20 دی 90 13:39
سلام مامانی 18 ماهگی گلتونم مبارک.پسرتون خیلی عسله.تصادفی وبتونو دیدم.اگر با تبادل لینک موافق بودین خبرو کنین


با كما ميل
مامان رامیلا
20 دی 90 14:21
سلام گلم مرسی که به ما سر زدید، عکسهای رهام جون خیلی قشنگ هستن الهی قربونش کاراش مثل رامیلای منه دقیقاً همین کارهای رهام جونو انجام میده میبینی اتاقش مرتب و تمیزه 2 دقیقه نشده میشه مثل اتاق رهام جونو انگار طوفان شده .


خواهش مي كنم عزيزم
مامان ثمين
20 دی 90 14:25
سلام.خدا ني ني گلتون رو 120 ساله كنه.دوستون داريم.


ما هم همين طور
مامان ریحانا
20 دی 90 16:41
سلام
الهی چه قان قان سوارییه هم میکنه
امان از دست این بچه ها
ریحانه هم تا دیر وقت فقط میخواد بازی کنه


راست ميگي خيلي سخته
مامان آترینا
20 دی 90 20:00
عزیزم 18 ماهگیت مبارک قربون شیرین کاریات


ميسي خاله جوني
مامان آروین
21 دی 90 1:41
سلام عزیزم ممنون از تلگرافتون ما هم دلمون براتون تنگ شده راستش الان داریم روزهای سختی را پشت سر میزنیم سرما خوردگی شدید من و آروین.
آروینم یه دفعه تبش رفت بالاتا 40 درجه رسید هیچی هم نمیخوره تو خواب همش هزیون میگفت امروز بدترین روز زندگیم بود مواظب رهام جون باش دکترش میگفت این روزا این مریضی خیلی شایع شده از طرف من رهام جونو ببوسش
در مورد مزاحمت یکی که همش نظرات بی ادبانه ای میزاشت از الفاظ زشتی استفاده میکرد منم تا اطلاع ثانویی نظرات وبو ورداشتم


الهي بميرم تو رو خدا مراقب خودتون باشيد
ماما آنیسا
21 دی 90 7:29
مامانی درسا
21 دی 90 10:38
رهامی خاله منم بوس . باید خیلی خوشمزه باشه . که مامانی اینحوری تعریف کرده .


فوق العاده بود
مامان آینده
24 دی 90 20:00
الهی !! مثل همیشه ناز و خوردنی !


ميسي خاله جون
مريم مامان برسامي
26 دی 90 13:23
سلام خاله ما اومديم اما با دست پر برميگرديم
عكساي قشنگت و هم ديديم برسامي منم داره كم كم شيطون ميشه اينم كلي بوس از طرف من و برسامي واسه رهام خاله




ميسي خاله جون اين همه بوس واسه منه؟دستتون درد نكنه
مامان الینا
26 دی 90 16:22
سلام
عکسارو گذاشتم ببخشید دور شد آخه مهمان داشتیم فدات بشم خیلی دلم برات تنگ شده بود خاله جون


ميسي خاله جون