خاطرات 17ماهگی گل پسر مامانی
بدرود عشق من
رهام جون جدیداً خیلی بد غذا می خوری منم غصه می خورم وقتی غذاتو نمی خوری .کلی تنوع تو غذاهات میدم ولی هیچ فایده ای نداره .دو شب پیش تب کردی خونه ماددرجون بودیم فک کنم به خاطر دندون تختیه که درمیاری الهی من فدات شم خیلی ناراحت میشم کل شهرو گشتیم برا ژل kindbabyبرا دندونات اين ژل سر كننده دندونه نمي دونم چرا ما رو هرچي دست ميذاريم قحطيش مياد هرجا ميريم ميگن تحريميم نيست. اون از پمپرزات اينم ژل آخر بابايي از يكي از دوستاش از داروخونه هلال احمر پيدا كرديم دوتا خواستيم گفت همين يه دونه مونده.خلاصه جونم واسه رهام جونم بگه من و بابايي سعي مي كنيم هرچيزي و كه عشقمون نياز داشته باشه برات تهيه كنيم قربونت برم.عاشقتم عاشقتم
ديروز با بابا جوني رفتي حموم.از حموم دراومدي بدوبدو مي كردي نميزاشتي لباساتو تنت كنم.
رهام جونم كيك يزدي خيلي دوست داري.ببين چطوري مي خوري نفسي
اينم چند تا عكس از عزيزدلم
بدرود زندگي من بدرود هستي من