خاطرات 17ماهگی گل پسر مامانی-(سالگرد اولین حضور)

سلام گل پسر مهربونم

امروز سالگرد حضور تو عزيزدلمه.خوش اومدي عزيزم. دو سال پيش تو همچين روزي ساعت 7عصر 24آذر 1388 من و بابايي متوجه حضور تو شديم چه روز قشنگي بود.تا صبح خوابمون نبرد.باورم نمي شد خدا من و لايق اين دونسته كه يكي از فزشته هاشو بده به من و منو لايق مادر شدن دونسته.ممنونم ممنوم از الطاف بي كرانش

رهام عزيزم ديشب موقع غذا خوردن مي خواستي خودت غذا بخوري ملاحظه بفرمائيد.

اولين غذا خوردن رهام توسط خودش

رهام جون عاشق موتورتي از خواب بيدار كه ميشي ميگي قان قاااااااااان و ميري سراغش فدات بشم  عزيزدلم

رهام و موتور جديدش

پسملي گلم ببين چه كار خطرناكي انجام ميدي.

 رهام جون ديروز متوجه شدم يكي از دندون تختاتو درآوردي جمعاً 11تا دندون داري 4تا بالا.7تا پايين.دو روز ميگي نان مادرجون يادت داده.خيلي كتابي حرف مي زني قربون حرف زدنت بره ماماني.

رهام خيلي برام مهمي خيلي برام دوست داشتني هستي  مي دونم كه خودتم مي دوني تا آخر دنيا عاشقانه دوست دارم.