گردش و تفریح رهام جون
سلام زندگی من
پسرقشنگم امروز اومدم تا از عکسای خوشگلت بزارم تو وبت...فصل تابستونه و سعی میکنم هر روز ببرمت بیرون البته یه روزایی هم تنبلی میکنم هوا خیلی گرم شده ...
پارک مردم
آرامگاه بوعلی با النا جون دختردایی من
پارک روبروی خونمون(الهی بمیرم تو این عکسا رو بینیت زخم شده صورتتو محکم میکوبیدی رو تشک تختم یهو صورتت خورد به لبۀ تخت خیلی منو ترسوندی مامان فدات شه)
28 خرداد93 تولدخاله پریوش این کیکم شما با سلیقۀ خودت خریدی ..تا برسونیم بهش مث اینکه توش بم ترکیده بود
امروز تولد روشای عزیزمه عزیزخاله تولدت مبارک این تخت کوچولو رو رهام جون واسش خرید و با پست براش فرستادیم امیدواریم از هدیۀ ناقابل ما خوشش اومده باشه..عزیزم می بوسمت(رهامم باهاش عکس گرفته بود ولی متاسفانه همه رو پاک کرده...این عکسم مریم جون مامان روشای عزیز با وایبر واسم فرستاد)
رفتیم واسه روشاجون خرید کردیم یه شلمن هم شما برداشتی
اومدیم خونه گفتی این رنگ به اتاقم نمیاد دوباره بردیم عوضش کردیم اینو واست خریدیم
امروز تولد بابای منم هست باباجونم دستان پرمهرتو می بوسم وممنونم بابت تموم زحماتی که برامون کشیدی
جدیداً میری میشینی پشت فرمون به زور پاتو میرسونی به گازماشین میگی ماشاله بزرگ شدم
خونۀ مامان زهرا داری وضو میگیری نفسمممممممممممم
7تیرتولد باباجون بود رفتیم دهکدۀ توریستی گنجنامه خوش گذشت..این دوتا تیشرتم یکیشو از طرف شما یکیشم از طرف خودم واسه باباجون گرفتیم
اینارو هم از خانه کاشانه واسه شما خریدیم دیدی دارم از تیشرتای بابایی عکس میگیرم خودت آوردی این مدلی چیدی گفتی از کادوهای منم عکس بگیر(فدات بشم با این دل کوچیکو مهربونت)
عاشقتم پسرکوچولوی من
تا بعد...