تولد سه سالگی
سلام و صد سلام به فرشته کوچولوی خودم
رهام جونم همون طور که تو پست قبلی واست نوشتم مهمونای شب تولدت یه کم بیشتر از دوسال پیش شد، مناسبت ها که میشه یه کم غصم میگیره که اینقد کم جمعیتیم خونوادۀ بابا جون که کلا سه نفرن خونوادۀ خودمم شاید چون ازدواج نکردن و بچه ندارن کم به چشم میاد کلا بچۀ کوچیک دو طرف شمایی (البته خوشگل من خوش به حال شما شده رهام جون نمی دونی چقد عزت و احترام واست قائل اند امیدوارم بزرگ که شدی قدردان محبتاشون باشی.)خلاصه اینکه دوشنبه 1392/5/14صبح زودتر از هر روز بیدار شدم چون باید راس ساعت یازده آتلیه می بودیم اولین کاری که کردم گوشیمو روشن کردم و ضد حال خوردم دوست صمیمیم نرگس جون مسیج داده بود کوتاه و مختصر مونا بابام مرد....منم حسابی بهم ریختم مونده بودم چیکار کنم نه می تونستم آتلیه رو کنسل کنم نه دلم می اومد که نرم پیشش خلاصه سریع آماده شدیم و چاره ای نداشتیم رفتیم کیک و گرفتیم و بعدش آتلیه وسریع برگشتیم خونه لباسامونو تعویض کردیم و یک ساعتی رفتم پیش دوستم الهی بمیرم براش خیییییییییییلی حالش بد بود کلی ازش عذرخواهی کردم خب واسه شام کلی مهمون دعوت کرده بودم برگشتم خونه .....تا شب که مهمونا رسیدن از یک هفته به تولدتت آهنگای مخصوص تولد و دانلود کردم و کلی وقت گذاشتم و گلچین کردم زد حال دومم این بود که صدای تی وی درنمی اومد فک کنید تا ساعت هفت عصر روشن بود و صدا داشت بعدش قطع شد حسابی بهم ریختم مجبور شدیم تی وی قدیمی رو آوردیم راست میگن هر چیزی قدیمیش بهتره...کلا خوش گذشت( فقط فکر نرگس یه کم بهمم می ریخت فقط شانسی که آوردم که پیش دوستم بد نشد تموم فامیلاشون تهران و اصفهان بودن مراسم خاک سپاری مونده بود واسه پانزدهم ...)
از نسیم جون هم تشکر می کنم که بهم اعتماد به نفس داد و خیلی از ایده ها رو هم از عکسای تولد ملودی جون گرفتم
تاجی که واسه بچه ها درست کردیم
گیف بچه ها گل سر _ کش مو _ مداد تراش _بادکنک و شکلات بود
وروجکا نذاشتن یه دونه عکس درست و حسابی ازشون بگیریم
رهام که همش در حال ناخنک زدن به کیک بود
شام تولد(مامان زهرا خیلی کمکم کرد واسه تهیه شام مرسی مادر جون که همیشه کمک حالمی)
ژله سه رنگ
وااااااااای که چقد واسه درست کردن این سالاد الویه خندیدیم واسه قسمت پشتش و سرش هر چی فک کردم دیدم فقط می تونم زیتون سیاه ریز کنم که گیر نیاوردم یه لحظه به ذهنم رسید انگور ریز داریم امتحان کردیم خیلی خوب نشد ولی خب بدم نبود
بامجون شکم پر
قورمه سبزی
گل پسری در حال نظارت
واسه تولدت موهامو دلایت کردم تا از آرایشگاه اومدم گفتی وای چقد ناز شدی موهاتو رنگ کردی قربون اون زبون شیرینت برم خودم تنها
عکس خانوادگی
حالا بریم سراغ کادوها
خونوادۀ بابا جون
مامان زهرا و پدر جون 150000تومان
عموحسام 50000تومان
الهام جون دختر دایی بابایی که شما عمع اهلام صداش می زنی 25000تومان
خونوادۀ خودم
حاجی جون ومامان پروین 100000تومان (راستی رهام جونم یادم رفته بودبنویسم مامان پروین و حاجی برا مشهد رفتنت هم 100000تومان بهت کادو داده بود چون دفعه اولت بود می رفتی زیارت)
دایی جون و شهلا جون 100000تومان
خاله مرجان 100000تومان
خاله پریوش پیست ماشین مسابقه
مهدیار جون 15000تومان
شایان جون15000تومان(یه سوپرایزم واسمون داشتن یه بسته بزرگ کادو کرده بودن شما هم همش دوست داشتی ببینی چیه بازش کردیم دیدیم چند بسته پفک بود)
مریم و مبینا دوقلوهای نازی که همسایه مامان پروین هستن رو هم به خاطر شما دعوت کردیم آخه خیلی دوسشون داری اونا هم واست 10000کادو آوردن
آوا جون و آیدا جون(شما اینقد از هدیشون خوشت اومده بود اون شب گرفتی بغلت و خوابیدی)
کادوی خاله پریوش(که از همین جا روی ماهشو می بوسم چون واقعا واسه تدارک مراسم تولدتت خیلی زحمت کشید امیدوارم بتونیم جبران کنیم)
برگه ای که تموم مهمونا حتی کوچولوها واست یادگاری نوشتن
طبق عادت هر سالم با کادوهات واست یه تیکه طلا خریدم البته چون امسال طلا خیلی نوسان داره نصفشو برات یه ربع سکه گرفتم بقیه پولتم ریختم به حسابت
زیباترین گل ها را برای زیبایی زندگیت و کوتاهی عمرشان را برای غم هایت آرزو مندم …