پشت صحنه تولد سه سالگی نفسم
سلام پسر یکی یکدونه خودم
یه سلام مخصوص هم به تک تک دوستای عزیزم که با کامنت های تبریکشون مارو خوشحال کردن
رهام خوشگلم امسال برا تولد سه سالگیت کلاً برنامه هام عوض شد البته تغییرات مثبت بود...چون کارتن باب اسفنجی رو خیلی دوست داری خواستم کیک تولدتو باب اسفنجی سفارش بدم اتفاقا رفتیم و خواستیم سفارش بدیم که آقای فروشنده گفت اگه باب اسفنجی با دست و پا میخواید باید بالای شش کیلو سفارش بدید منم که مهمونام کلا چهارده نفربودن خیلی فک کردم دیدم باب اسفنجی خیلی جای مانور نداره آخه میخواستم یه کم خودم واست تزئینات تولدتو انجام بدم،اون روز سفارش ندادیم اومدم خونه یه شب تصمیم گرفتم و صبح پاشدم رفتم مقوا و چسب و ربان وبادکنک و خیلی چیزایی دیگه خریدم خاله جونیا هم اومدن و خلاصه کلام برات یه سری کفشدوزک درست کردیم و کیکتم کفشدوزک انتخاب کردیم در ضمن به خاطر اینکه به شما خوش بگذره دوتا از دایی ها و یکی از خاله هام که بچه های کوچولو داشتنو دعوت کردیم ...خیلی خوش گذشت اون چند روز با خاله ها والبته با همکاری شما کلی خندیدیم و خوش گذروندیم و صد البته خسته شدیم...
حالا مراحل انجام کار
صبح روز تولدت قرار شد بریم کیکت و بگیریم و بریم آتلیه رفتیم و باورم نمیشد اینقد عالی با هامون همکاری کنی البته اینم بگم عکاسمون هم فوق العاده صبور و خوش برخورد بود همین طور خانومشم خیلی ماه بود(آشنا هم دراومد پسرخاله نسیم جون مامی ملودی)امیدوارم عکسامون خوب از آب دربیاد
قبل رفتن به آتلیه
تو آتلیه تازه که رسیدیم اولش مثلاً خجالت می کشیدی
یواش یواش یخت باز شد
وااااااااااااااای که چقد قشنگ میخندیدی الهی قربونت برم میگفتی الکی بخندم
این تاج رو هم خودمون واست درست کردیمتصمیم داشتیم موهاتو واسه تولدت کوتاه کنیم الان که عکساتو می بینم خوشحالم که همچی کاری نکردیم
عاشق این اسب چوبی شده بودی و همش میگفتی واسم از این اسبا میخرید
فدای اون ژستای قشنگت عززززززززززززززززززززززیزم
اینجا دیگه یه کم خسته شده بودی بهت تایم استراحت دادن
بسه دیگه بریم خونه دیگه عکس نگیریم
من دیگه عکس نمیخوام میرم خونه
تقدیم به تنها بهانه زندگیم