خداحافظی با سال 1391
اگر چه یادمان می رود که عشق تنها دلیل زندگی است اما خدا را شکر که نوروز
هر سال این فکر را به یادمان می آورد.پس نوروزت مبارک که سالت را سرشار از عشق کند. .
سلام به یکی یکدونه خودم
عشق من امروز دقیقا٣ روز مونده به سال جدید(١٣٩٢)سالی که گذشت با تموم سختی ها و خوشی هاش با وجود نازنینت به کام من شیرین تر از عسل بود.وقتی تو کنارم هستی هیچ چیزی نمی تونه من و از پا دربیاره (خیلی از دوستان می دونن مشکلاتم چی بوده)به قول معروف تاتورودارم غم ندارم مونس من همدم من ....خدایا هزارمرتبه شکرت
امیدوارم سال جدید پرباشه از شادی و خوشی برای همه ملت عزیزم ایران...سالی پربرکت ودور از بلاو مصیبت ان شااله.
سال نومی شود.زمین نفسی دوباره می کشد.برگ ها به رنگ در می آیند و گل ها لبخند می زند
و پرنده های خسته بر می گردند و دراین رویش سبز دوباره...من...تو...ما...
کجا ایستاده اییم.سهم ما چیست؟..نقش ما چیست؟...پیوند ما در دوباره شدن با کیست؟...
زمین سلامت می کنیم و ابرها درودتان باد و
چون همیشه امیدوار وسال نومبارک...
چندتا از شیرین زبونیات و برات می نویسم
یه شب بابا جون می خواست جای شما بخوابه تا دید شما رفتی سمتش خواست بلندشه شما بهش گفتی بخواب قابل داره (فدات شم با این سن کمت تعارف کردن و یادگرفتی نفس مامان)
یه شب با دایی جونو خاله ها شام رفتیم بیرون بعدازشام دیدیم هوا بارونی شد بابا جون و دایی جون گفتن بریم گنجنامه قلیون بکشیم.خلاصه رفتیم شما تادیدی چندنفرقلیون میکشن گفتی باباجون شما هم میخوای دودبکشی...(اصلا دوست ندارم بابا پیشت از این کارا بکنه ولی خب مرده و من زورم بهش نمیرسه)
روش جدیدسئوال پرسیدن گل پسری:برای چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
رهام جون خیلی دوست دارم بدونم چرا موقع اذان گریه می کنی تا صدای الله اکبر از مسجدبلندمیشه دستت و می گیری جلوصورتت وگریه میکنی و میگی مونا جون ببین صدای ابرمیاد....چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
باهمدیگه بازی میکردیم من گوشی تلفن و گرفتم دستم گفتم سلام رهام جون هستن شما هم درجواب من گفتید نخیر نَهَستن.خخخخخخخخخخخ
خاله لیلا (خاله من)بینیشو عمل کرده هروقت می دیدیش کنجکاوبودی که چرا بینیشو چسب زده و هربار به من میگفتی موناجون برام تعریف کن ...منم برات میگفتم که برا اینکه خوشگل تر شه بینیشو عمل کرده و کلی تعریفای دیگه....یه شب سه تایی درازکشیده بودیم و می زدیم سرو کله همدیگه شما بی مقدمه گفتی مونا جون من میخوام فردا مثل خاله لیلا بینی یمو(دقیقا همین طوری گفتی)عمل کنم چسبم بزنم اینطوری(بادست نشون میدادی)دردم بیاد بعدش خوشگل بشم آب ننات شم(آب نبات)تو همین طوریشم بدون عمل ناناسی دورت بگردم...
تا یه چیزی میگی که خودتم می دونی نباید بگی میای پیشم و میگی مونا جون حرف زشت نزنم؟بچه ها بهم می خندن...
دیگه چیزی یادم نمیادعزیزدلم...راستی قول یه سوپرایزو بهتون داده بودم......چندوقت پیش تصمیم گرفتم آگهی بزنم و کل لوازم رهام و بفروشم کمدو ویترین رهام برااتاقش خیلی بزرگ بودو اتاقش و کوچیک کرده بود فضای زیادی و اشغال کرده بودسرویس کالسکه و کریرشم که تیکه هاش زیادبودوجاگیر.کهنه شو تخت کنارمادرم که بی استفاده مونده بود ...خلاصه آگهی زدم و کل وسایلشو فروختم و سرویس اتاقش و عوض کردم ...اون مدتی که اتاقت خالی بود هرکی می اومدخونمون دستشو می گرفتی می بردی اتاقت و بهش نشون میدادی و می گفتی ببین من تخت ندارم.
عکساشو تو ادامه مطلب میزارم....
تقدیم می کنم به تک تک دوستای مجازی گلم
خیلی دلم می خواست به تک تک تون سر بزنم ولی نشد همتون و دوست میدارم
رهام جون حیاط خونه مامان پروین توکارای خونه تکونی کمک می کنه
اینم عکس اولین و آخرین برف شهرمون تو سال ٩١(گنجنامه)
اینم عکس اتاق رهام جون با دیزاین جدید(یه سری از اسباب بازی هاتو میخواستم بچینم نیم ساعت چیدم یکیشو شکوندی مجبورشدم مجدداً مخفی شون کنم.فقط مونده پرده اتاقتو عوض کنم که فعلا نشد
کاردست خاله جونیاومامان مونا
اینم یه بوس برا ی تموم دوستای نازنینم
امیدوارم تعطیلات به همتون خوش بگذره....... تا سال١٣٩٢خدایارو نگهدارتون