بلاخره پمپرز گیر آوردم
سلام بهونۀ من برای زیستن و نفس کشیدن
28/٧/١٣٩١
امروز صبح زود با دایی جون و خاله ها و عمو حسام رفتیم سنندج هم یه آب و هوایی عوض کنیم هم شنیده بودیم اونجا پمپرز داره واسه شما بخریم.رفتیم و جای همه خالی خیلی خیلی خوش گذشت با وجودی که زمانش کم بود ولی روحیۀ هممون عوض شد.
برات پمپرز که پیدا کردیم همه خوشحال شدن باورت نمیشه وقتی بسته های پمپرزو دیدم می خواستم از خوشحالی جیغ بزنم واسه خونوادۀ ما حکم طلا رو داره این پمپرز لعنتی .خدایا هزار مرتبه شکرت این همه راه رفتیم بی نتیجه نبود.
از سنندج یه کم برات خرید کردیم بعداً عکساشو واست میزارم.با دایی جون رفته بودی واسه خودت یه عینک آفتابی قرمز خریده بودی خیلی بهت می اومد.مرسی داداش گلم
به سنندجم اولش می گفتی سرندج که بعد از چند بار تکراردیگه درست تلفظ می کردی
از دیروزم دیگه باسنت خوب خوب شده خدایا شکر که زیاد طول نکشید.
از دوستای عزیزم بابت کامنتاشون ممنونم، بابت راهنمائی هاتون از همتون تشکر می کنم و روی ماه تک تکتونو می بوسم.
عکسا رو هم ببینید
تو پارک سنندج این عکسارو ازت گرفتم الهی من فدات شم که دیگه بزرگ شدی و خودت تنهایی
می رفتی سُر سُر بازی
پریوش جون و رهامم
این قسمت از پارکم خیلی جالب بود واسم ،مثل یه تپه بود و روش کلاً درختای سر به فلک کشیده ،تو عکس چون دور بود قشنگ مشخص نیست.
این نقاشی هم خیلی طبیعی کشیده بودن.خوشم اومد.
خداوند همیشه پشت و پناهت باش آرامش بخش زندگیم