رهام جونو مهمونی پریسا جون
این نیست حال و هوای گذشته های دور من
اینک حس میکنم تویی زندگی من
گرتو نباشی نیست نفسی برای زنده ماندن من
یک جمله باقی مانده که ناتمام نماند شعر من
خیلی دوستت دارم عشق من
١٦آذر ١٣٩١
رهام جونم پنج شنبه شب تصمیم گرفتیم با همدیگه بریم خونۀ پریسا جون دختر خالۀ من دفعه اولت بود می رفتیم خونشون.یه بار شما ٧ماهه تو شکمم بودی رفته بودیم.خلاصه رفتیم و شما خیلی پسر خوبی بودی و به وسایل خاله جون دست نمی زدی و آروم بودی دو ساعتی بود اونجا بودیم که یهو شما بدو بدو اومدی سمت من تا به خودم بجنبم با صورت خوردی به میز جلو مبل تا بلندت کردم دیدم لبت شکاف خورده و همین طوری خون میادحالم به حدی بد شد که نتونستم بغلم نگهت دارم بابا گرفتت بدنم یخ کرد حس کردم فشارم یه دفعه افتاد من از خون خیلی خیلی می ترسم اونم خونه تو عشق زندگیم...........پریسا طفلکم حالش خیلی بد شد اون خونی که از لبت می اومد من گفتم حتما باید لبت بخیه شه ولی خدا رو هزار هزار مرتبه شکر که بعد از پنج دقیقه خونش بند اومد.(الانم به اون شب فک می کنم ضربان قلبم تشدید میشه اگه چشش میخورد خدا جونم شکرت)تا نیم ساعت بهونه گیر شدی رفتی اتاق خواب پریسا جونو گفتی عروسکاشو بیاره .قربون صبوری و مهربونیت نفس مامان.
اسم جدید من به زبون گل پسری مینَی.
دیروز صبحونه برات نیمرو درست کردم به بابایی هم گفتم بیاد با شما بخوره شما هم بهش گفتی بابا جون لطفاً بیا بخورتازست.
عکس بچه گی های بابارو گرفتی دستت میگی میخوام برم پیش این (اشاره به عکس).منو بغلم
می کنه؟مونا جون زنگ بزن ببینم کجاست.
این روزا عاشق مرتضی پاشایی شدی و مدام میخوای که آهنگاشو یا تو ماشین یا اینکه با گوشی بنده گوش کنی، دوتا از آهنگاشم همخوانی می کنی که یکیش الان یادمه .یه کاغذ یه خودکار شده همدم این دل دیونه....................
دیروز خونۀ مامان بودی اومدی میگی مینَی (این مدلی صدام می زنی خندم می گیره)بگو قربونت برم میخوای موتور بازی کنی بعد گوشیتو بده به من.
دوست داری رو سرامیکا بخوابی منم دوست ندارم میگی مونا جون برم رو خنک بخوابم لغتنامه جدید سرامیک=خنک
عکسهای شب مهمونی خونۀ پریسا جون
لبت خورد به لبه همین میز به این شیشۀ روش مامان بمیره برات خیلی ترسیدم.دلم نیومد از صورتت عکس بگیرم یه طرف صورتت ورم کرده.
عاشق این تخم مرغا شده بودی که رو میز بود و هنر دست خود پریسا جون .رومیزی رو هم خودش دوخته همش ازم می خواستی ازشون عکس بگیرم.تو این عکسم همش اشاره می کردی به تخم مرغا می گفتی از اینا عکس بگیر.
اینم اثر هنری رهام جون رو بازوی من .نمی دونم چه علاقه ای داری به آرایش کردن من و خاله پریوش .تا لوازم آرایش می بینه میگه مونا جون برات رژبزنم. ترکیب رنگ و داشته باشید.
روز جمعه از اتاق خاله اومدی بیرون این شلکی
اگر دستانم را بشکنند با اشک چشمانم
اگر چشمانم را کور کنند با نفسهایم
اگر نفسم را ببرند با قلبم
و اگر قلبم را پاره پاره کنند با خون جگرم خواهم نوشت:
دوستت دارم، دوستت دارم و دوستت دارم . . .