عشق مامان و بابا،رهام عشق مامان و بابا،رهام ، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره
روشا کوچولوی ماروشا کوچولوی ما8 سالگیت مبارک

رهام هستي مامان وبابا

ویروس لعنتی

1391/8/21 11:11
1,416 بازدید
اشتراک گذاری

❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

سلام یکی یکدونم

عزیزم الهی من بمیرم و نبینم که تو مریض شی از سه شنبه تب کردی و این تب لعنتی سه روز ،زندگی رو برامون جهنم کرد پسر قشنگم من می میرم برای شیطنتات الهی که همیشه تنت سالم باشه و بریزی و بپاشی ولی هیچ وقت غم و اندوهتو نبینم .این چند روز خونمون سکوت مطلق بود و تو یه گوشه ساکت می شستی و من غمی به بزرگی و سنگینی کوه رو دوشم بود وقتی تو رو اینطور میدیدم .هر کی زنگ میزد خونمون گوشی رو برمیداشتی و می گفتی حالم خوب نیست.خدایا ازت میخوام که تموم درد وبلای رهامم رو به من بدی و اون همیشه شاد باشه و خندون ،چون واقعاًتحمل درد و رنجش و ندارم با یه سرفۀ کوچیکش تنم می لرزید شبا تا چند ساعت بالا سرت بودم و بادستمال و آب ولرم دست و پات و خنک نگه میداشتم .دو روز مرخصی گرفتم و سر کار نرفتم تا خودم پیشت باشم و مراقبت باشم.خدا رو شکر الان بهتری ولی بازم گلوت درد می کنه که اونم امیدوارم زود زود خوب شه.الهی که هیچ وقت مریض نباشی و تنت سالم باشه و تندرست.آمیییییییییییییییییییییین یا رب العالمین.

ني ني شكلك

حالا بریم سراغ شیرین کاریات

خونۀ حاجی

خاله مرجان:رهام جون شیرینی می خوری؟

رهام:نه خاله مرجان نمیخورم حالم خوب نمیشه آخه قرص خوردم.(آخه تو کی قرص خوردی وروجک خوشگل من)

این روزا من و این مدلی صدا میزنی :مامانه خوشگلم.(بابا حسابی شرمندم می کنی).چندوقت یه بار مدل صدا زدنت عوض میشه ولی این مدلشی و خیلی دوست دارم

منظورت از این حرفم نمیدونم مونا جون ، برم تو آسمون .که من زیادم از این حرفت خوشم نمیاد ،البته حرف بدی نیست ولی خب ما بزرگترها یه مواقعی اینو میگیم که ........بگذریم.

تلویزیون و خاموش می کنی و میگی: تلویزیون تاریک شد.

به گوگوشم میگی گووش.(ببخشید خانوم گوگوش)

مامان زهرا رفته بود اصفهان پدرجون و عمو حسام  چند روز مهمون ما بودن .موقع غذا خوردن  اذیت می کردی منم به پدر جون گفتم یه کم باهات برخورد کنه ،یه اخم کوچیک بهت کرد(آخه اصلاً شما رو دعوا نمی کنن) شما هم اولش تعجب کردی بعدش گفتی پدر جون عینک تو دربیار عمو حسام بترسه ، دعواش کن بی ادبه .شلیک خندۀ ما چهار نفرفضا رو پر کرد.

موقع خواب چند شب پیش :

من و بابایی در حال حرف زدن

رهام:مونا جون چشات و ببند  بخوابیم چقد حرف میزنی.

رهام در خواست شیر کرد تا من بلند شم یه کم طول کشید شاهزاده کوچولوی من:بلند شو رهام منتظره

 الهی  من فدات شم که اینقد شیرین زبونی زندگیم ،عمرم ،نفسم ..........

ني ني شكلك

 دیشب خونۀ مامانم بودیم حالتم اصلاً خوب نبود شام که نخوردی شیرم خوردی آوردیش بالا الهی من بمیرم برات، سرفه هاتم که دیگه کلافت کرده.ساعت 6صبح بیدار شدی منو بیدار کردی گفتی مونایی بهم شربت بده بخورم حالم خوب شه واااااااااای که اون لحظه میخواستم بخورمت با این حرف زدنت از یه طرفیم بغضم گرفت که دیدم اینقد حالت بد شده که خودت تقاضای شربت کردی niniweblog.com.اومدیم دوباره خوابیدیم گفتم منم حالم خوب نیست گفتی ماساژت بدم ،خدانکنه (آخه تو این حرفارو کی یاد گرفتی مهربونم)

فرشته کوچولوی خونۀ ما

 

مامان برات بمیره

این لباسات و خودت آورده بودی گفتی تنت کنم پوشیدی همش می چرخیدی ومی گفتی ببین خیلی بهم میاد

ببین چقد خوشگل  خورشید خانوم میکشم

الفبای آوا دستت بود همش می گفت اسمش ر صداش شما می گفتی اسمش رهام جونه بابا اسمش رهام جونه عصبانی شدی کوبیدیش زمین 212919_4chsmu1.gif

تو آشپزخونه صدات می اومد یک دو سه چهار پنج تا بیست (تا بیست بلدی بشماری)اومدم دیدم بیسکوئیتا رو از جعبش درآوردی و.........

بردمت حموم دراومدیم خودت میخواستی موهاتو سشوار کنی

روزمزدم هستی از حاجی روزانه پول می گیری تو قلک میندازی (ته قلکتو یه بار شکوندم بعضی وقتا از تهش پولاتو میندازی تو قلک اینجوری)

فدای نگاه معصومت

رهام عزیزم تو برای من بهترین  هدیه از طرف خداوندی امیدوارم بتونم از این هدیۀ الهی به بهترین شکل مراقبت کنم ،من تموم سعی خودمو می کنم که بهترینها رو برات مهیا کنم .

خدایا خدایا خیلی خیلی دوست دارم و ازت ممنونم.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (33)

فریده
21 آبان 91 13:02
سلام مونا جون. ایشالله فسقلی زودتر خوب بشه . جای من ببوسش عزیزم.( نوشتم که نگی چرا نمینویسی یادگاری بمونه


مرسی فریده جون..........ممنون که برامون یادگاری گذاشتی
پری شب
21 آبان 91 15:35
هزار ماشاالله چقدر تو مهربونی منم خیلی دوست دارم از خدا می خوام برا مونا حفظت کنه الهی امین


امین
مونا مامان امیرسام
22 آبان 91 0:14
عزززززززززززیزم خیلی ناراحت شدم که گل پسرمون مریض شده.گفتید که بهتر شده مونا جوون.امیدوارم خیلی زود خووبه خوب بشه رهام جون.دوستتون دارم


مرسی از لطفت
مونا مامان امیرسام
22 آبان 91 0:16
ااای جان چقدر ناز خوابیده.مثل فرشته ها
عزیزم زودتر خوب شو که مامانی اینقدر ناراحت نباشه گلم


ایشاله
مونا مامان امیرسام
22 آبان 91 0:24
مونا جون من خیلی از مونا جونش خوشم اومد با خودم گفتم یعنی میشه امیرسام هم منو اینطوری صدا کنه.
که بعد از چند هفته گفت ننا جون مامان جوووون.همین طوری جونش رو هم میکشه
حالا میشه این طوری صدام کنه
قرررربون حرف زدنت برم من عزززیزم رهام خوشگلم


مطمئن باش که صدات می کنه .حالا ببین چه شیرین زبونی بشه برات که لذت دنیا رو ببری
مونا مامان امیرسام
22 آبان 91 0:24
خیلی شیرین زبونی .هوارتا هوارتااااا بووووووس


مرسی مونا جون شما لطف داری
مامان شايان
22 آبان 91 8:33
رهامي ايشااله هرچه زودت خوب بشي و شيطنت كني.
واي كه چقدر بامزه اي. اگه دستم بهت مي رسيد تو رو يه لقمه مي كردم. فدات. بووووووووووووس


مرسی فهیمه جون
مامي نسيم ( مامان ملودي )
22 آبان 91 10:33
الهه چشمام هيچوقت نبينه مريضي


خیلی حالش بد بود خیلی
مامي نسيم ( مامان ملودي )
22 آبان 91 10:34
لباس باب اسفنجيش نيگاه . معلومه كه بهت مياد خوشگلم البته بدون اين تويي كه به لباسا زيبايي ميدي


بوس برای خاله مهربونم
مامي نسيم ( مامان ملودي )
22 آبان 91 10:35
از حالا معلومه مقتصده ها آفرين خاله جونم


مثل مامانشه دیگه

مامان ساجده
22 آبان 91 11:23
عزیزم انشاالله که زودتر خوب بشه
وقتی این فرشته ها مریض میشن آدم دلش میگیره
در ضمن ماشاالله خیلی شیرین زبونه خدا برات حفظش کنه از طرف من بچلونش


بچشم ساجده جون
مامان سانلی
22 آبان 91 12:54
کلی حالم گرفته شد اومدم دیدم مریضی عزیز دلم. ایشاا... زود زود خوب شی مامان خوشگلت اینقدر ناراحت نباشه.

قربون زبونت برم که اینقدر شیرینه.تو بزرگ بشی چی میشی ......


مرسی سمیه جونم
مریم(مامان روشا)
22 آبان 91 16:33
الهی من بگردم خاله...روشا هم چندروزه مریضه..وای که چه مظلوم میشین ودل ما مامانا پرازغم
الهی من بگردم که انقدر بامزه ایی...روشاهم چندبار مدل صدازدنش عوض شد تا الان که میگه مامان یا مامانم
الهی همیشه سالم و تندرست باشی عشق خاله


مرسی عزیزم
مریم(مامان روشا)
22 آبان 91 16:35
مونا بی صبرانه منتظرتم یه حسی بهم میگه دوستای خوبی واسه هم میشیم


حتما همین طورب خواهد بود:
مونا مامان امیرسام
23 آبان 91 1:11
سلاام دوستم.رهام جوون امروز حالش چطور بود؟؟؟انشاالله که بهتره؟؟؟
میبوسمتون


سلام بهتره خدارو شکر........::
خاطره مامان برديا
23 آبان 91 13:36
واي خاله جون بميرم الهي برات.... چرا تب كردي عزيزم؟ خيلي ناراحت شدم انشاء‌اله زودي خوب شي خوشگل من


ممنون از لطفتون خاطره عزیز
مامان سانلی
23 آبان 91 18:14
بهتری عشقم؟


هییییییییییییییییی بدک نیستم
مریم
23 آبان 91 20:44
سلام اولین بار بود از خوندن مطلبتون حالم گرفته شد وای که بچه ها وقتی مریض میشن چقدر مظلوم میشن انشاا...... رهام عزیزم زود زود خوب بشه تا مونا جون اینقد گرفته نباشه..


سلام مریم جون ببخشید ناراحتت کردم عزیزم...................مرسی از لطفت...مرسی از حضور گرمت به خدا وقتی کامنت تو می بینم خیلی خیلی خوشحال میشم
مونا مامان امیرسام
23 آبان 91 21:14
سلااام دوستم.انگار تا 3 نشه بازی نشه.خداروشکر که رهام جون بهتره.بچه ها سالم باشند انگار ما هم مشکلی نداریم.شما هم سرما خوردی دوستم؟انشاالله زود بهتر شی گلم.بووووس


مرسی موناجونم
مامان زهرا
24 آبان 91 12:29
سلام مونا جون
خدا بد نده ...خیلی ناراحت شدم دوباره رهام جون مریض شده
خیلی مواظب باشید این فصل هوا خیلی پر از ویروس است

امیدوارم زودتر بهتر شه

همه عکس ها عالی بودند ( البته عکس های بیماریش بیشتر دلمون را سوزوند) خدا کنه همیشه تنش سالم باشه و لبش خندون


دوست گلم
با سه تا پست 40-41-42 بروزیم
خوشحال میشیم سر بزنید


مرسی عزیزم
مریم (مامان روشا)
24 آبان 91 16:05
مونا جونم منم همینطور همیشه با روشا با هم سرما میخوریم..ولی تا میتونی آب عسل بخور..دمکرده ی بابونه و آویشن هم خیلی مفیده
ایشالا زود خوب بشی گلم


مرسی مریم جون همیشه با راهنمائیهات کمکم می کنی خیلی برام عزیزید
مونا مامان امیرسام
25 آبان 91 0:01
سلاام گلم.بهتر باشی.از دست این سرما خوردگی.من که متنفرم.امیدوارم هر چه زودتر دوستم و پسر قشنگش خوبه خوب بشن.بوووووووووووووووس.


مرسی عزیزم
مونا مامان امیرسام
25 آبان 91 0:02
خخخخ.
میگم شما 10 صبح میاید من 12 به بعد شب.فکر کنم وقتی من میام شما دو ساعت خوابید نه؟


دقیقا..........هههههههههههه
پری شب
27 آبان 91 15:26
ای مونا جونم فقط از این ناراحتم که بینمان فاصله می افته ولی از خدا می خوام همیشه سلامت و موفق باشی الهی خیر زندگیتو ببینی رهام بشه چراغ دلت امین


ممنونم عزیزم منم ناراحتم از خدا میخوام هرچی که به صلاحمونه همون و برامون مقدر کنه
مریم (مامان روشا)
28 آبان 91 16:24
مونا جون خوب شدی گلم>رهامم بهتره؟
روی ماه هردوتون رو میبوسم


مرسی خانومی
مونا مامان امیرسام
28 آبان 91 17:46
سلاااااااااااااااااام دوستم.منم چند روزی نبودم.اما مدام نظرهامو چک میکردم .میدونستم نیومدید.قربونت برم خدایی نکرده هنوز مریضی که نیومدی سرکار؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


نه عزیزم بهترم خداروشکر
مونا مامان امیرسام
28 آبان 91 17:47
عزیزم فکرم تمام مدت پیش شماست.امیدوارم مشکلی پیش نیومده باشه.


مونا جون الان میام برات توضیح میدم
مونا مامان امیرسام
28 آبان 91 17:48
دلم برای رهام گلم کلی تنگ شده.ببوسش محکم.


سلام عزیزم ...چشم
مامان شايان
29 آبان 91 12:01
سلام مونا خانم
رهام بهتر شده؟


سلام عزیزم خداروشکر بهتر خانومی
مونا مامان امیرسام
30 آبان 91 0:50
سلااام دوستم.کلی ناراحت شدم.اینجوری که خیلی بد میشه.مگه میشه شرکت تعطیل شه.واقعا مملکت هر کی هرکیه هااااا.


سلام چرا نشه عزیزم اینجا مملکته گل و بلبله دیگه
مونا مامان امیرسام
30 آبان 91 0:52
اونوقت من بدون شما به چه امیدی بیام نت.صبحها امیرسام که هنوز خوابه با چشمهای نیمه باز با موبایل میام نت فقط کامنتهای شما رو چک میکنم و دوباره میخوابم.


خودمم خیلی ناراحتم خب چه میشه کرد اینم شانس گنده منه دیگه
مونا مامان امیرسام
30 آبان 91 0:53
انشاالله که تعطیل نشه.من که قابل نیستم اما حتما دعا میکنم


این چه حرفیه عزیزم تو اینقد خوب و خانوم هستی که خدا بهت این شانس و داده تو منی متولد شی پس حتما دعاتم مستجاب میشه پس حتما دعام کن
مامان محمدرهام جون
7 آذر 91 11:44
بمیرم الهی ان شالله دیگه هیچ وقت مریض نشی خوشگل خان


خدا نکنه خاله سمانه