قندعسل مامان 28ماهه شد
عزیز مامان دیگه داری یواش یواش بزرگ میشی الهی من دورت بگردم روز به روزم خوردنی تر از قبل میشی.28ماهگیت مبارک عزیزتر از جانم.یه کادو از مامان طلبکاری عزیزم
١٠/8/91
رهام جون صبح حس کردم یه کم سر حال نیستی ؛ظهر که اومدم خونه دیدم یه کم سرما خوردی الهی من فدات شم طاقت مریضی تو ندارم.
پنج شنبه رو مرخصی گرفتم موندم پیشت صبح بردمت حموم گفتم یه کم تو حموم بازی کنی هم سر حال شی هم اینکه شاید سرما خوردگیت بهتر شه و ازسرت دربیاد.از حموم که در اومدیم کلاه حولت و گذاشتم سرت گفتی مونا جون ببین دختر خانوم شدم.الهی من فدات شم که تشخیص میدی دخترا چیزی مثل روسری و شال سرشون می پوشن.هر 4ساعت بهت شربت سرما خوردگی دادم به نظرم همون باعث شد خیلی مریضی بهت فشار نیاورد و زود سر حال شدی خدا رو شکر.شبا موقع خوابم حتما باید دندونای من و چک کنی و ببینی مسواک زدم یا نه.(ببینم مسواک زدی،آفرین مونا جون مسواک زدی)
12/8/91
امروز صبح با همدیگه رفتیم پیش سه قلوها خیلی خیلی خوش گذشت هم به شما هم به من.کلی با بچه ها بازی کردی ،اسماشونو یاد گرفته بودی و همش صداشون می زدی شب و موندیم اونجا موقع خواب سر اینکه پیش شما بخوابن دعوا بود، قرار بود نهار روز عیدم اونجا باشیم که نشد و برنامه عوض شد مامان زهرا مهمون داشت ما هم رفتیم اونجا شبم خونه مامانم دعوت بودیم آوا- آیداو شایان اونجا بودن در کل این سه روز تعطیلی همش مهمونی بودیم خوش گذشت.
همی الان آقای شکریه همکارم اومد پمپرزات و آورد .رفته بود سنندج بهش گفتم دو بسته برات پمپرزبخره تا برا چند وقت خیالم راحت شه دستش درد نکنه.
الان زنگ زدی بهم با هم حرف زدیم گفتی مونا جون دوچرخم خراب شده فقط قمز برام بخر.بعد گفتی کجایی ؟گفتم سرکارم گفتی خدایا شکر وای که من میمرم برات عزیزتر از جانم شیرینی زندیگم.
عکسا یادتون نره
رهام جون بعد از یه دوش توپ
رهام جون من عاشق اسمارتیز اینجا هم که ملاحظه می فرمائید
حالا به اون چند تا رحم کن مامان جون
اینجا هم فسقلی ما آمادست تا با همدیگه بریم پیش سه قلوها (آریا-ارسطو-آندیا)
فوتبالست کوچولوی من