بابا احتیاج دارم
سلام جیگر طلا
عزیزم دیشب خونۀ آقا جون بودیم بغل بابایی بودی حاجی گفت بیا بهت پول بدم بابایی گفت بگو احتیاج ندارم شما هم سریع با یه لحنی گفتی بابا احتیاج دارم مرجان سر نماز غش کرد از خنده گفتی بابا میخوام نوشمک بخرم.
دیروز با خاله پریوش رفتیم برات خرید کردیم .دست خاله جونات درد نکنه برات یه کلاه خیلی خوشگل خریدن خودم می خواستم برات بگیرم که دیدم خیلی گرونه بی خیال شدم جفت خاله هات گفتن ما براش میخریم مرسی خواهری مهربونم.
رفتم برات پمپرز بخرم گیر نیاوردم به جاش آقای فروشنده مارکcanbabaرو معرفی کرد و یه بسته خریدم تقریباً هم قیمت پمپرز بود گفت اگه خوب نبود بازم کردی پس برمیدارمش .امیدوارم خوب باشه هفته دیگه هم پمپرز با قیمت جدید میاره فقط خدا کنه که بیاره.
عکسا رو یادتون نره
چند شب پیش که با خاله رفتی حموم دراومدی موهاتو باز گذاشتم خشک شه فدای خودتو وموهات
طبق معمول رژای منو برمیداری میاری میگی میخوام بزنم به لبات
اینجا هم داری با پریوش حرف میزنی
اینم عکس کادوهای خوشگلت
عکسای روی یخچالتو عوض کردم خیره شدی به در یخچال
چند روز همش میگفتی انگشتی میخوام (تو سی دی عمو پورنگ دیدی) رفتیم برات خریدیم
مبارکت باشه امید زندگیم