عشق مامان و بابا،رهام عشق مامان و بابا،رهام ، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره
روشا کوچولوی ماروشا کوچولوی ما8 سالگیت مبارک

رهام هستي مامان وبابا

دومین سفر رهام جون به شمال کشور-14/06/1391

1391/6/25 10:54
1,073 بازدید
اشتراک گذاری

  شکلکهای جالب و متنوع آروین

سلام عزیز دلم

رهام جون سه شنبه14/06/1391ساعت 3بعدازظهر حرکت کردیم به سمت شمال با مهدی و فائزه و فربد،رادمهر اینا هم از تهران می اومدن قرار شد  تو منجیل اونارو ببینیم .تو مسیر رفت آوج که رسیدیم در مورد لوازمی که برداشتم صحبت شد به بابایی گفتم از اسباب بازیهایی که ازشون دوتا داشتی برداشتم که با رادمهر دعواتون نشه .بابایی گفت من اسباب بازیهاشو ندیدم جز یه دونه که تو ماشین بود یه دفعه من این برق گرفته ها از جا پریدم گفتم مگه ساکای رهام و از تو اتاقش برنداشتی(موقع رفتن شما گریه می کردی و کلافه بودی بابا جون زحمت جمع کردن وسایل و کشید من هیچ کمکی نکردم )گفت من اصلاً اتاق رهام نرفتم  زدم زیر گریه وای اشکام همین طور می اومد داشتم دیونه میشدم تموم لباس راحتی هات وسایل شن بازیت-خوراکیهات -شیشه شیرت-از همه مهمتر پمپرزات که شک نداشتم تو رامسر و لاهیجان و رشت عمراً گیر بیارم-پمادت -خلاصه داشتم دیونه میشدم بابا هم همش می خندیدت به گریه کردن من طفلی اونم مقصر نبود من خودم مقصر بودم به خاطر اینکه شما ساکارو بهم نریزی گذاشته بودم تو اتاق خودت جلو دید نباشه از دو روز قبل سفر برات ساک جمع می کردم خیلی زور داشت همش جا بمونه شانسی که آوردم شب قبل سفر لباسامون که اتوکردم niniweblog.comلباسای بیرون شما رو هم اتو کردم هیچ وقت لباسای شمارو داخل چمدون خودم نمیزارم نمی دونم اون شب انگار یکی بهم گفت اینارو بزار چمدون کمتر چروک شه خدارو شکر که اون لباسات بودن حاجی زنگ زد بهش گفتم گفت می خواید وایسید براتون بیارم عمو حسام زنگ زد گفت میخوای با اتوبوس برات بفرستم .ولی ما قبول نکردیم بابایی گفت هرچیزی که لازم داشت براش می خریم منم فقط نگران پمپرزت بودم گفتم اگه بسوزی تو مسافرت تو گرما چیکار کنم.خلاصه اینم از اولین تجربه جا گذاشتن لوازم سفر من، تا حالا همچین چیزی پیش نیومده بود همیشه تو کارام دقت می کنم مامانم گفت بچه داری همینه دیگه

خلاصه شب رسیدم زیباکنار(همون جاکه بابایی زمین خریده و هنوز مشکل سندش حل نشده)تو منجیل بچه ها رو دیدیم همون ویلایی که سری قبل رفته بودیم و کرایه کردیم.فرداش رفتیم لب ساحل شما با بابایی رفتی تو آب 233619_sos.gifهوا عالی بود تا حالا هوای شمال و اینقد خوب ندیده بودم هوابرا شنا کردن عالی بود.عصر همون روز رفتیم کاسپین جشنواره بود دجی آهنگای شاد پخش می کرد و شما هم می رقصیدید Yattaکلی آدم دورت جمع شده بود.فردا صبح رفتیم رامسر و لاهیجان تله کابین رامسر و جواهر ده که من عاشق اونجام خیلی خوش گذشت همسفرامون عالی بودن من همش نگران بودم تو رادمهر باهم کنار نیاید ولی رادمهر اصلاً سمت شما نیومد همش بغل باباش بود شما خیلی دوست داشتی باهاش بازی کنی ولی رادمهر زیاد اهل بازی کردن نبود و خیلی کم حرف بود برعکس شما روز آخر دوتایی رفتیم تو آب خیلی خوب بود از ته دل می خندیدی و اون لحظه انگار که تموم دنیا مال من بود.خلاصه سفر 4روزه ما فوق العاده  بود

 برا شما هم پمپرز گیر نیاوردیم مولفیکس و کنفو بی بی خریدم 2ساعت یه بارم تعویض می کردم که نسوزیشیشه شیرم برات خریدم

جمعه ساعت 1شب نزدیک همدان من یه لحظه خوابم برد بابایی شمارو از ماشین به قول خودت پیاد کرده بود من تا بیدارشدم دیدم سرده شمارو صدا زدم گفتم بیاید داخل ماشین بیرون سرده من اصلاً تو ماشین نمی خوابم نمی دونم چطو خوابم برده بود .صبح که از خواب بیدار شدیم دیدم شما تب شدیدی داری فهمیدم شب سرما خوردی الان خدارو شکر بهتری عزیزدل مامان .مرسی که تو سفر همراه خوبی بودی و اصلاً اذیتمون نکردی .

عکسها رو باهم ببینیم

اینجا راه رفته شما خواب بودی منم داشتم گریه می کردم بابت وسایل جا موندت

اینجا شن برمی داشتی می بردی می ریختی تو دریا

اینم اسم قشنگت رو شنای ساحل

تله کابین رامسر

جواهر ده رامسر-الهی بمیرم عزیزم کفشاتم جا مونده بود با دمپای بودی ببخشید مامان جون اینجا منتظر آهنگی تا برقصی

خوشگل من در حال رقصیدن

تو جواهر ده قرار شد ناهار بابایی برامون اردک ماهی کباب کنه اونجا منصرف شدن قرار شد سرخ شه ولی ماهی تابه نداشتیم اینم ابتکار بابا جونت (آشپزیش حرف نداره)

اینم یه دوست ناناس

آلوچه من در حال خوردن لواشک خوابش برده

عزیزم اینجا تو رستوران منتظر ناهاریم شما هم تازه از خواب بیدار شدی .یه اتفاق بدم اینجا افتاد یه دفعه بلند شدی سر پا وایسادی رو صندلی زمین لیز بودصندلی برگشت خیلی خیلی خدا رحم کرد من تا چند دقیقه تموم بدنم می لرزید

 دلم برا همتون تنگ شده بود اینم یه بوس از طرف رهام واسه تموم دوستای گلم

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (23)

مریم
23 شهریور 91 20:20
سلام وایییییییییییی که دلم واسه رهام جونی یه ذره شده بود عزیزم همیشه به گردش وتفریح عکسات خیلی نانازه بوس هزار تا.... مونا جون خوشحالم که خوش گذشته


سلام مریم جون مرسی عزیزم.منم دلم برات تنگ شده بود
مامان ریحان عسلی
23 شهریور 91 20:23
سلام
همیشه به سفر عزیزم
وای چه بد خدا کنه من هیچ وقت تو این موقعیتت قرار نگیرم که وسایلای ریحانو جا بذارم آخه من زیاد میرم سفر
عکس بوسیدنت بد جور چسبید رهامی
اونجا روی ساحل کی نوشته اسمتو خاله جون خیلی خوش خطه
رقصیدنت رو عشقه و اون دستمال سرت

امیدوارم هیچ وقت تو این موقعیت قرار نگیری ........مهدی شوهر فائزه جون نوشته (پسرعموی همسری)

مامي نسيم( مامان ملودي )
25 شهریور 91 9:25
اي مامان فراموش كار پيش مياد ديگه اما واقعا ميدونم چقدر ناراحت شدي


خیلی خیلی انگار تموم دنیا رو کوبیدن تو سرم
مامي نسيم( مامان ملودي )
25 شهریور 91 9:25
اي واي همه ني ني ها سرما خوردن مثل اينكه


[hr[hr
مامي نسيم( مامان ملودي )
25 شهریور 91 9:27
رهام پسره خوبيه ماماني معلومه كه اذيت نميكنه . من فداي اون قر دادنت بشم


خدا نکنه نسیم جون
مامي نسيم( مامان ملودي )
25 شهریور 91 9:28
به به نوش جان . اصولا همداني ها توي پيك نيك رفتن و اين طور كارا مهارت ويژه دارن


مرسی خاله جون
مامي نسيم( مامان ملودي )
25 شهریور 91 9:29
الهي فداي اون بوسات سر صبحي حالم و عوض كرد ا . مامانش چرا ديگه مارو دوست نداري و نمياي پيشمون


سلام عزیزم ببخشید دستم خیلی درد می کنه یه کم به خودم استراحت دادم
مامان ریحان عسلی
25 شهریور 91 12:19
ایشالا زودی خوب شی مونا جون
خصوصی داری
میگم آهنگ مونا رو میشنوم یاد شما می افتم خودت چه احساسی داری وقتی آهنگو میشنوی رهام چی ؟


کدوم آهنگ ؟
مامان ریحان عسلی
25 شهریور 91 12:30
اسم آهنگ موناست الان خواننده اش یادم نمیآد باجناقه طوفان بود یکمی صداشم شبیه اندیه
پس گوش نکردی ؟


نه.گریهههههههههههههه
مامان ریحان عسلی
25 شهریور 91 12:50
سرچ کردم اسم خواننده اش کامران دلانه


وای چرا زحمت کشیدی مرسی گیرش میارم
پری شب
25 شهریور 91 15:40
ای جانم فدای نگاه کردنت برم پشت میز رستوران هزار ماشا الله خدا حفظت کنه نازنینم
پری شب
25 شهریور 91 15:41
تقدیم به مامان مونا بابت عکسای قشنگی که گرفته


مرسی پری جون
خاطره مامان بردیا
25 شهریور 91 18:23
به به رهام خان.چه بزرگ شدی ماشاء اله. قربون اون مدلی خوابیدنت توی عکس اولی همه عکسات خوشگل بود.موهاتم که دیگه من و کشته شدید


ممنووووووووووووووووونم
مامان محمدرهام جون
26 شهریور 91 11:45
سلام مونا جون خوبی؟عسلت خوبه؟بلادور باشه دستت چی شده دوست جووووووووووون؟

رسیدن بخیر.آخی خیلی حس بدیه آدم وسایلاشو جا بذاره ولی خدا رو شکر این همه لباس براش برده بودی عزیزم غصه چیو میخوردی؟

قربون پسر خوش تیپ وخوشمل وبا احساسم برم من.عاشق بوس فرستادنتم عشقممممممممم

خدا کنه زودتر گل پسر خوب شه وهمیشه به گردش باشید


مرسی سمانه جون.....نمی دونم دستم چش شده خیلی اذیتم می کنه
مامان سانلی
26 شهریور 91 14:29
مونا جون چرا گریه عزیزم عوضش اومدی خونه همش تمیز و مرتب و احتیاج به شستن هم نداشت
قربون رهام گلم برم اینقدر خوش سفره .عاشقتم .اون عکس اخرت عاشقم کرد.یه عالمه ازون بوسهای خوشگلت برای تو عزیز دلم


آره خوب برا برگشت خوب بود که شستن نداشت ولی خیلی سوختم ..........مرسی عزیزم
زينب عشق مامان و بابا
26 شهریور 91 14:34
سلام خوبيد گل خوشگلتون خوبه
هميشه بسلامتي و گردش انشاالله


مرسی از حضورتون
مامان آراد(خاطره)
26 شهریور 91 15:44
سلام عزیزم..همیشه به سفر و گردش..خوشحالم که بهتون خوش گذشته...
مامانی وسایلاتو یادش رفته بود؟اشکال نداره پیش میاد عزیزم...
اون موهای بلندت کشته منو...


مرسی خاطره جون
مامان زهرا دختر دوست داشتنی
27 شهریور 91 13:13
دوستای گلم سلام
خوبید ؟ دلم برای همه شما تنگ شده .. کلی حرف دارم که نمی دونم از کجا شروع کنم
1. از همه دوستای خوبم که قول داده بودم اونها را توی ایران ببینم و موفق نشدم عذر خواهی میکنم واقعا نمی شد ... مسافرت ما در ایران با 22 نفر دیگه بود و کل مسافرت هم از این شهر به اون شهر می رفتیم و خلاصه برنامه ریزی نمی شد کرد
2. وبلاگ قبلی دخترم مشکلاتی داره و من مجبور شدم یک وبلاگ جدید به ادرس http://tiam2012.niniweblog.com/
بسازم ...خوشحال می شم وبلاگ های قبلی را از لینک هاتون پاک کنید و لینک جدید را ثبت کنید البته اگه دوست داشته باشید ... حتما چک می کنم تا ببینم که انجام دادید یا نه ؟؟؟؟؟
3. سعی می کنم به ترتیب به همه دوستام هم سر بزنم و مطالبی را که نخوانده ام را مطالعه کنم ... همه شما برام عزیزید و دوست تون دارم زیاد زیاد .... گل پسر ها و گل دختر هاتون را ببوسید



وای مرضیه جون چقد خوشحال شدم کامنت تو دیدم
عسل و غزل
28 شهریور 91 1:54
عزیزم آپم بدو بیا


چشم
مامي نسيم( مامان ملودي )
28 شهریور 91 10:43
عزيزم خصوصي داري
مریم(مامان روشا)
28 شهریور 91 14:45
به سلامتی گلم ایشالا همیشه کنار هم خوش وخرم باشین


مامان زهرا دختر دوست داشتنی
29 شهریور 91 12:54
سلام دوست گلم
از خوندن این پستت کلی لذت بردم یعنی کلی خندیدم
وای فکرش را بکن من وسایل دخترم جا می موند کلا برمی گشتم

اما سفر جمعی هم یک خوبی های خاص خودش را داره
خوشحالم که به همتون خوش گذشته
به امید سفرهای خارجی تون
امیدوارم اولین سفرتون به قبرس باشه و پیش ما


عزیزم خیلی سخت بود...............ان شاله
مونا مامان امیرسام
30 شهریور 91 3:27
ااخی چه بدکه ساکها جا موندند.
رهام جونم بهتره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


اره خیلی بد بود............خوبه خدارو شکر