پسرمه....قند عسلم.........جيگرمه
سلام عزيزدلم
رهام جون اينقد بهت ميگم پسرمه قند عسلم ديگه از ديروز ياد گرفتي راه ميري و ميگي پسرمه قند عسلمه جيگرمه البته كلي ادامه داره كه شما فقط همينا رو ميگي الهي من قربون چشات برم
به منم همش ميگي مونا جون ناناسه مرسي ماماني كه اينقد با محبتي ...نه اينكه بخوام ازت تعريف كنم نه واقعيت اينه. ديروز رفته بوديم خونه خاله عاطي(عاطفه جون دخترعموي بابا جون) تا آخر شب اونجا بوديم فك كنم 15تا بچه اونجا بود هيچ كدوم مثل تو دلبري نمي كردن كسي نبود كه نخواد تو بري بغلش همه تو صف بودن حتي بچه ها، اول از اينكه تا كسي و مي بيني سريع بهش سلام ميدي و با شيرين زبونيات خودتو تو دلشون جا مي كني چيزي بهت بدن ده بار تشكر مي كني ايناس وجه تمايز تو با بقيه بچه ها يه سري از اين بچه ها تو چشم آدم نگاه مي كنن بچه 10-12ساله اما سلام دادن بلد نيستن من اينو ميزارم به تربيت خونوادها من خودم تا كسي و مي بينم ده بار به رهام ميگم رهام جون سلام بده تشكر كن ديگه اتوماتيك وار خودت اين كارو انجام ميدي
راستي برات يه كفش خوشگل خريدم چقدم كه گرونه ولي براتو هر كاري كه از دستمون بياد دريغ نمي كنيم باور كن عشقم
اينم عكس كفش خوشگلت
عزيزم خاله عاطي عاشق باغبونيه تو تراس خونشون كلي چيز كاشته بود خيار -گوجه فرنگي-سبزي -فلفل تو هم با بچه ها كلاً تو تراس بودي خيلي بهت خوش گذشتبعد از شام عاطي جون قليون درست كرد كلي اصرار كه منم بكشم ولي نكشيدم
فسقلي از پريروز تا حالا دو تا از رژلبامو خراب كردي برميداري صورتتو با رژ رنگي مي كني