رهام و گردش
سللللللللللللللللللللللام عشق من
ديروز روز خوبي بود صبح با خودم آوردمت شركت همکارم طوطی سخن گو داشت با خودش آورده بود اولش خوشت اومد ولی یه جیغی که زد تو هم ترسیدی و زدی زیر گریه قربونت برم .رفته بودیم خونه اسم همکارمو یاد گرفته بودی می گفتی آقای شوکی(آقای شکریه)
بعدازظهر هم با پریسا جون(دخترخاله من)رفتیم پارک خیلی خوش گذشت تو هم حسابی بازی کردی و منو دنبال خودت گشوندی ............
واما عکس
اينم عكساي گردش ديروز گل پسرم
رهامم تو پارك از اين پسر بچه ها كه تو پارك فال مي فروشن و ديدي با مرغ عشقاشون.يه دفعه گفتي جو جو شروع كردي گريه كردن .بلاخره پسر كوچولو چندتا فال به ما فروخت تا شما بازي كني خيلي جالبه كه اصلاً نمي ترسي عشقم
نفسي ديروز جيب شلوارتو كشف كردي همش دستت تو جيبت بود اميدوارم هميشه جيبت پر پول باشه
تو بمان با من تنها توبمان من فداي تو به جاي همه گل ها تو بخند