اي كاش...................................
سلام عشق من سلام هستي من
رهام گلم ديشب كنارت دراز كشيده بودم تا خوابت ببره به اين فك مي كردم چي مي شد برا هميشه مال من بودي و هيچ وقت تركم نمي كردي مامان جون اين رسم زمونست كه بچه ها كه بزرگ ميشن ميرن دنبال زندگي خودشون همون طور كه من رفتم خاله مرجان رفته وقتي به اين چيزا فك كردم اشكام سرازير شد دلم گرفت دوست دارم تا ابد كنار تو باشم ولي مي دونم توقع زياديه و غير ممكنه ولي اميدوارم عاقبت بخير شي عشقم.
تازگيا ياد گرفتي چيزي و كه دوست نداري انجام بدي يا بخوري ميگي اصلاً اصلاً.چندروز پيش داشتم آماده مي شدم بيام سر كار ديدم چشاي خوشگلتو باز كردي يه مانتو جديد پوشيدم تا ديدي گفتي قَشَنه بخورمت بخورمت جيگر طلا
عشق من اين چند روزه چندتا مهموني رفتيم و تو حسابي خوش گذروندي بريم سراغ عكساي گل پسرم
و اما عكس
رهام جون مادر جون اينا(مامان بابايي) يه هفته رفته بودن مسافرت تهران خونه فاميلاشون زحمت كشيدن برات سوغاتي آوردن
چند روز پيش با بابايي رفتي بيرون بابايي برات كفش خريده بود تا اومدي خونه بدو بدو اومدي اتاقم من يه كم سرم درد مي كرد رو تخت دراز كشيده بودم اومدي پيشم گفتي مونا جون تفش خوشله فداي شيرين زبونيت.
چندروز پيش رفتيم با خاله مرجان بيرون و اين پيراهن و برات خريدم
تو عكس بالا گريه مي كني و ميگي آساسوربيا(آسانسور بيا).جديداً دوست داري با آسانسور بالا پايين بريم از دست تو زندگيم
گفتم گريه نكن تا بريم تو هم گوش كردي عزيزمي به خدا
آقا رهام خوشحال و خندون بلاخره موفق شد دل مامان و بدست بياره بريم آسانسور سواري اونم يه بار نه چند بار آخه همسايه ها شاكي ميشن حقم دارن خب
اينم يه بوسسسسسسس از طرف رهام واسه تموم دوستاي گلم
مهموني خونه باران جون
آماده شديم بريم مهموني خونه الهام جون(دختر دايي بابايي)
عاشقانه مي پرستمت