عشق مامان و بابا،رهام عشق مامان و بابا،رهام ، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 5 روز سن داره
روشا کوچولوی ماروشا کوچولوی ما، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره

رهام هستي مامان وبابا

اولین پست سال91

1391/1/20 11:06
2,436 بازدید
اشتراک گذاری

 شکلکهای جالب و متنوع آروین

سلام دوستان ما اومدیم

رهام عزیزم سلام قربونت برم عید ٩١اومدو رفت با کلی اتفاقای خوب و یه کم بد

روزای اول عید همش دیدو بازدید داشتیم خوب بود امسال اولین سالی بود که خیلی استراحت کردیم صبح ها تا ظهر می خوابیدیم چه کیفی می داد.کلی مهمون اومد خونمون تو هم کلی ذوق می کردی و موقع رفتن می گفتی نَیو نَیو.رهام جون کلی عیدی جمع کردی خوش به حالت دیگه هیچ کس به من عیدی نمیده قربونت برم .

 شکلکهای جالب و متنوع آروینشکلکهای جالب و متنوع آروینشکلکهای جالب و متنوع آروینشکلکهای جالب و متنوع آروین

امسال تا شب عید کارای خونه تکونی من مونده بود حسابی مشغول کار خونه بودم دست خاله مرجان درد نکنه تا لحظه آخر کمکم کرد.میسی حاله جون(رهام جون جدیداَ یاد گرفته میگه حاله جون)

رهام عزیزم تا ٩فروردین حسابی خوش گذروندیم نهم سر اذون ظهر آخرین شیر و بهت دادم و کلی گریه کردم و دلم برات سوخت که دیگه نمی خوام بهت شیر بدم کلی استرس داشتم تو هی می رفتی می اومدی می گفتی مونا جون مَم(دیگه بهم نمیگی مامان)منم یواشکی  اشک می ریختم و می گفتم مم اوف شده می خوری تو هم می گفتی نَه  سریع می رفتی دنبال بازی مامان جون و خاله ها هم اومده بودن سرگرمت کنن منم اصلاً حوصله نداشتم خلاصه تا شب من تقریباً خوب بودم ولی از صبح حالم بد شد تازه فهمیدم تو چقد شیر می خوردی  برات بمیرم هر کاری هم می کردم شیر بخوری نمی خوردی.١١فروردین کلی مهمون داشتیم فامیلای بابای از تهران اومده بودن خوش گذشت ولي آخرشب بابایی ضد حال زد یه دفعه قلبش گرفت و افتاد زنگ زدیم اورژانس و خلاصه بابایی تا ٢نیمه شب بیمارستان بود  خدارو شکر به خیر گذشت.دكتر گفته نبايد چربي بخوره نمكم بايد از برنامه غذاييش حذف كنه كه نميكنه

 

                    شکلکهای جالب و متنوع آروین

حالا از سیزده بدر بگم که ....

تا ظهر خیلی خیلی بهمون خوش گذشت ساعت ٣ پریا پریسا و مهدی  وآقاسجاداومدن پیشمون ما هم با دو تا از دایی های من و مامان جون اینا و خاله مرجان بودیم یک ربع بود بچه ها رسیده بودن که دایی جون شما با دایی جون من شوخی می کردن یه کنده درخت تقریباً بزرگ و دایی جون پرت کرد افتاد تو سر پریوش جون و وایییییییییییییی خون از سر پریوش....................

سیزدمن زهرمار شد من که از حال رفتم تو هم تو چادر با سر و صدای ما از خواب بیدار شده بودی منم چون از خون می ترسم از حال رفتم یه لحظه فک کردم خدای نکرده پریوش........ الهی فداش شم خیلی صحنه بدی بود طفلک دایی جون خیلی ترسیده بود من که حالم بهتر شد دیدم بردنش بیمارستان تا برگردیم و پریوش و ببینیم فقط گریه کردیم من و خاله مرجان خیلی خدا بهش رحم کرد سرش پایین بود اگه سرش بالا بود.............کلی نذرونیاز کردیم خدا روشکر جواب سی تیش خوب بود ولی خیلی از سرش خون رفت یه کم از موهای نازشم تراشیده بودن (آخه خاله پریوش خیلی موهای ناز و پرپشتی داره)الهی بمیرم براش یه اتفاق بدكه می افته تازه آدم  مي فهمه عزيزانش چقد براش مهمن

                                  شکلکهای جالب و متنوع آروین

رهام جون هنوزم یه موقع هایی میایی و میگی مَم .ولی خیلی مردونه شیر خوردن و کنار گذاشتی من فک نمی کردم اینقد راحت با قضیه کنار بیای ولی من خیلی اذیت شدم کارم به بیمارستان و کم مونده بود بستریم کنن.

از شیرین زبونیات بگم که دیگه هر کی  صدا می کنی آخرش یه جون میگی (دایی جون.مونا جون.باباجون .آقا جون.حاله جون) هر کاری هم می کنی خودت به خودت میگی ماساله(ماشاله).می خوای یه چیزی  بلند کنی یا از یه جا خودت  و پرت کنی میگی یا علی.فدای شیرین کاریات. هر کی   ومی بینی با صدای بلند چند بار میگی سیام سیام(سلام ) سرتم میاری پایین روابط عمومیت عالیه عزیزدلم

 

                       منو عشقم

حالا بریم سراغ عکسات

رهام خونه مامان جون در حال كار خرابي

رهام جون تو كل روز دو ساعتي پشت اين پنجره بيرون و تماشا مي كردي مي اومدي مي گفتي مونا جون دست (يعني دستت  بده به من بريم)بعد مي گفتي پرده(يعني پرده رو بده كنار)خوبه پرده نزديم بعد از خريد خونه برا عيد امسال مي خواستم پرده بزنم ولي خب شد كه نزديم چون تو سر يه هفته كثيفشون مي كردي آخه عادت داري پشت پنجره يه چيزي هم بخوري

رهام عاشق تراس خونمون شدي همش دوست داري وايسي و بيرون و تماشا كني و هر كي رد ميشه ميگي بيو بابا(بر بابا)

فرشته كوچولوي من خوابيده

رهام خاله جون من و ميلادو معين

رهام جون با هفت سين

اينم اولين حموم بعداز مرد شدنت و شير نخوردنت(با پريوش جون رفتي حموم)

 

 عكساي سيزده رو تو پست بعدي برات ميزارم.مي بوسمت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

زهرا مامان آینده
19 فروردین 91 14:22
سلام دوستم سال نو مبارک ! خیلی منتظر دیدن پست جدیدتون بودم . واسه بابای رهام و پریوش جان خیلی ناراحت شدم ، خدارو شکر به خیر گذشته !
رهام چه عسلی شده ماشاا... .
هفت سینتون هم خیلی قشنگ بود .


مرسي عزيزدلم
پري همكار مامان مونا
19 فروردین 91 15:38
سلام خداروهزار مرتبه شكر كه به خير گذشت به پريوش جون چيزي نشدهفت سينتم مامان مونا خيلي قشنگ شده اميدوارم هميشه سلامت باشي ساليان دراز كنار خانواده هفت سينهاي قشنگ بچيني گلم


ميسي عزيزدلم
مامان ریحانا
19 فروردین 91 17:02
سلام عیدتون مبارک ایشالا سال خوبی رو پیش رو داشته باشید
آفرین به پسر شیرین زبون راستی مرد شدنت مبارک ایشالا مامانت دومادت کنه خاله حالا چقدری عیدی گرفتی؟
این جریانه بستری شدنتون چی بیده واسه از شیر گرفتنتون یکم توضیح می دی
هفت سینتون هم قشنگ بود امیدوارم حال همسری و خاله پریوش جون رو به بهبودی باشه


سلام ممنونم چشم توضيح ميدم

مريم مامان برسامي
20 فروردین 91 12:50
سلام خاله عيدت مبارك خوشحالم كه هم بهت خوش گذشته هم اتفاق سيزده بدر به خير گذشته ايشالله سال جديدم سال خوبي واست باشه
مباركه خاله داري بزرگ ميشي و از شير جدا ميشي عزيزم


سلام عزيزم.ميسي خاله جون
مامان الینا
22 فروردین 91 12:57
سلام سلــــــــــــــــــام سال نووووووووووووووومبارک سال خوبی داشته باشید واااااااااااااای خدارو شکر که بخیر گذشت
رهام جونو ببوووووووووووووس خیلی دلم براش تنگ شده بود
فدات بشم که روز به روز شیرین تر میشی هزززززااااررر ماشاالله


مرسي عزيزم