خاطرات 19ماهگي طوطی مامان
سلام ستاره من
رهام عزيزم روز به روز شيرين تر مي شي قربونت برم جديداً ياد گرفتي ميگي چَش(چشم) تو هر چيزي كه از من مي خواي من ميگم چشم تو هم ياد گرفتي مثلاً مياي ميگي ناناي منم ميگم رهام جون ناناي بزارم ميگي بيَه منم ميگم چشم تو هم بعد از اين كه ميگي بَيه سريع سرتو خم مي كني و ميگي چَش بعضي وقتا مي خوام بخورمت اينقد كه نازي تو . با هر آهنگي هم بلند ميشي و قر ميدي فداي رقصيدنت
ديشب خونه خاله ليلا(خاله من) دعوت داشتيم كلي با مهديار يا به قول خودت مَه مَه بازي كردي و همديگرو زديد و خلاصه خوش گذشت.رهام جون تو ماشین که هستیم میگم عزیزم برو عقب بشین اولاً تا من میگم عزیزم شما هم میگی عَدیز(عزیز) بعد میگی عَبق نَه
اينم عكس كادوي ولنتاين گفتم تو اين پست بزارمش
عزيزدلم جديداً موقع عكس گرفتن بهت ميگم رهام بخند البته قبلش بايد كلي الكي گريه كنم والتماست كنم تا دوربين و بهم بدي بعد كه ميگم رهامي بخند با صداي بلند ميگي هاهاها .اين دو تا عروسك باديا رو از نمايشگاه اسباب بازي گرفتيم برات جمعه عصر با بابا جوني رفتيم كه اصلاً به درد نمي خورد تمام اسباب بازيها بي خود بودن منم دو تا سي دي و اين دوتا عروسك بادي و چند تا كتاب برات خريدم .
رهام در حال گفتن چشم چه پسمل نازی دارم من خدا جونم ممنونم
عكساي شب مهموني خونه خاله ليلا