خاطرات 19ماهگي عسلم
سلام عسلم
رهام جونم امروز صبح همش گریه می کردیو نمی زاشتی بیام سرکار الهی مامان بمیره برات که دیگه طاقت دوریمو نداری.رهام جون جدیداً علاقه زیادی به خرگوش پریوش جون پیدا کردی و روی اون
می خوابی
رهام جون برا ١٩ماهگیت کادو نخریده بودم اعصابم خورد بود پنج شنبه با بابا جونی رفتیمبرات رنگ انگشتی خریدیم و یه برج قورباغه خریدیم که خیلی خوشت اومد کتاب حسنی نگو یه دسته گلم برات خریدم با یه عالمه برچسب. رو جعبه رنگ انگشتی نوشته بود زیر ٣سال ممنوع منم ترسیدم بدم باهاش بازی کنی.
رهام عزیزم روز به روز به لغاتی که می تونی تلفظ کنی اضافه میشه
١- باشو(پاشو) ٢-شَم(چشم) ٣-بِیَشید(ببخشید) ٤-ایبرما(بفرما) ٥-بِیم(بریم)
٦-ماس(ماست) ٧-ممک(نمک) ٨-نون 9-بدو 10-نَه
جدیداً دو کلمه ای هم حرف می زنی
مامان باشو.
بابا قان قان.
مامان نانای.
قربون حرف زدنت عزیزدلم.
پنج شنبه یه سری از عکساتو چاپ کردم. رهام جون باهم که میریم بیرون تو ماشین همش
می خوای سوئیچ دستت باشهو این منو بابایی رو کلافه می کنه نکن جون مامان
نمی دونی چه گریه ای می کنی ما هم دلمون برات می سوزه باید پارک کنیم کنار خیابون و سوئیچ و بدیم دست شما
علاقه زيادي به خوردن ساندويچ داري فك كنم از اين به بعد بايد 3تا بخريم اخه اصلاً نميزاري من ساندويچمو بخرم بايد دست شما باشه اگه دلت بسوزه يه گاز كوچولو به من ميدي ولي من مي ترسم بخوري مريض شي نمي دونم شايدم من زيادي به غذا خوردنت حساسم من هنوزم برات غذاي جدا درست مي كنمو همه از دستم شاكين و ميگن اينطوري خوب نيست و بد عادت ميشه ولي چيكار كنم دست خودم نيست دلم نمياد غذاهاي خودمون و كه سفت و ادويه داره بهت بدم
عزیزم دیشب رفتی اتاق خاله پریوش بعد از چند دقیقه این شکلی اومدی بیرون آرايش كردي مامان جون پسرا كه از اين كار نمي كنن
رهام جون موقع شير خوردنت به صورت معصومت نگاه مي كنم همش پيش خودم ميگم اميدوارم خدا تو رو به من زيادي نبينه رهام تموم زندگيم شدي دوست دارم تموم وقت با تو باشم به خدا ماه مياد ميره يك ساعت برا خودم وقت نمي زارم بيرون نميرم تفريح با دوستان همه و همه تعطيل چون تو رو دارم و فقط با تو خوشم عزيزم.فقط ازت يه خواهش كوچولو دارم و اون اينه كه بزرگ شدي تنهام نزاري .دلم
مي گيره به بعضي چيزا فك مي كنم.بگذريم خيلي ماهي قند عسلم عاشقانه دوست دارم.