عشق زندگیم 4سال و 4ماهه شد
سلام عشق زندگی مامان و بابا
رهامم وجود گرم و نازنینت باعث شد روزها و شب هامون با صدای خنده و شیطنتات به شادی سپری شه...من و بابا خیلی خوشبختیم ک خدا تو عزیزدل و وارد زندگیمون کرد...تو برکت زندگیمونی....رهام جونم باورم نمیشه با علاقه میری مهد مخصوصا روزای اسباب بازی رو خیلی دوست داری...کلاسهای فوق برنامه هم موسیقی(بلـــــز)و زبان انگلیسی و نقاشی نوشتمت قرآن هم نوشتم که متاسفانه 5شنبه ها بود منم دوس نداشتم 5شنبه بری مهد اینه که نشد بری....بیشتر از همه ب موسیقی علاقه نشون میدی...از مهد که میرسی میگی شما عزیز دل منی دلم برات تنگ شده بود.......عاشق این شیرین زبونیتم
مامان مونا یه چیزی بگم ببخشید کوچولوبودم شما رو اذیت میکردم...مامان جون کی گفته شما منو اذیت کردی؟؟؟؟خودم یادمه ...مادر ب فداااااااااااااااااااااااااااااااات
رهام جون کوچیک تر که بودی وقتی تو ماشین میشستیم فقط دوست داشتی آهنگای مرتضی پاشایی رو گوش بدی.......از زشتیهای این دنیا دوس ندارم برات بنویسم ولی خب واقعیت زندگی همینه دنیا یه وقتایی خیلی بی رحم میشه..........لعنت به سرطان...مرتضی پاشایی بهشتی شد و رفت یک هفته تموم من حالم گرفته بودشما هم میگفتی چرا مرتضی پاشایی رفته پیش خدا...با آهنگاش کلی خاطره داشتم...روحش شاد
اولین جشن تولدی که تنهایی دعوت شدی
کادوی شما واسه باران جون
گیفت تولد باران جون
اولین تجربۀ سینما رفتن گل پسرمن_ آبان 93
اولین تجربه مینی بوس سوارشدنت...یه کم ترس داشتی میگفتی اونوقت چطوری شمارو پیداکنم
محـــــــــــرم 93
نذری93رهام جون_ سوم محـــــــرم
سفر3روزۀ ما به تهران_خیلی خوش گذشت واسه خودم و خودت کلی خرید کردم.....
اینم ناناش شما_من و خاله الهام رفته بودیم خریداومدیم دیدیم بابا واست این خرگوش کوچولو رو خریده اسمشم گذاشتی ناناش
گل پسرمن با باباش و دایی جونش رفته بود استخر این عینک و خریده بود سلیقۀ خودشه
عشق من