برف قشنگ پاییزی___جمعه 1392/9/22
رهام جونم سلام
تو این هوای سرد پـــائیزی یه سلام گـــــــــرم گرم به دوستای گلم که همیشه کنار من و پسر عزیزم هستند و جویای حالمون بودند اول خدمتتون عرض کنم که حال رهام تقریبا خوب شده ولی همچنان سرفه های مکرر امونشو بریده طفلکی موقع خواب خیلی عذاب میکشه، در عوض من خیییییییییییییییلی خرابم تموم بدنم درد میکنه و حسابی اوضام بهم ریختس رفتم دوتا آمپول توپ نوش جون کردم یه کوچولو بهتر شدم موقع برگشت از دکتر همسری پیشنهاد داد بریم عباس آباد آخه از صبح داره برف میباره اون بالا خیلی قشنگ میشه خلاصه من با وجودی که اصلا تمایل نداشتم بریم هم جای آمپولام درد میکرد هم اینکه حسش نبود ولی به خاطر دلش نه نگفتم. وااااااااااااااااای رفتیم یک ساعت تو ترافیک بودیم ولی چون برف می اومد و همه از ماشین پیاده شده بودن و برف بازی میکردن بدنگذشت حیف که رهام خوابش برد کلی آدم برفی های متفاوت دیدیم و در کل خوش گذشت جای همی دوستانی که شهرشون هنوز برف نیومده خالی ...............
کار جدید آقا رهام با تبلت رفتن تو بازار و دانلود انواع بازی های کامپیوتریه..... نمیدونید کاراش چقد بامزست لیست بازی ها رو میاره به من نشون میده میگه موناجون هرکدومو دوست داری بگو واست از بازار بخرم بعد واست نصب میکنم الهی من دورت بگردم که با این سن کمت همه چیزو سریع یاد میگیری عزیزمامان...یه وقتایی دیگه حجم بازی ها زیاد میشه یواشکی میریم مودمو خاموش میکنیم باورکنید نمیدونم از کجا میفهمه که مودم خاموش شده بدوبدو میاد سمت مودم میگه آخه کی اینو خاموش کرده نمی تونم از بازار بازی بخرم....یا اینکه میگم آخ آخ ویروس اومد الان تبلت خراب میشه.....عصبانی میشی و میگی اَه ویروس ویروس چقد لعنتیه این ویروس مریض میشم میاد تو دلم (یه کتاب قصه داری واست اونو خوندم در مورد سرماخوردگی و ویروسه بعد برات توضیح دادم که مریض که میشی ویروسا میان تو بدنمون اگه دارو نخوریم از بدنمون بیرون نمیرن اینه که میگفتی مریض میشیم میاد تو دلمون)با تبلتم بازی میکنم میاد تو تبلت قاط میزنه اساسی
برف زیبای پائیــــــــــــــــزی_______جمعه 1392/9/22
اینم شال و کلاه گل پسری یه کم از شالشو خودم بافتم که بعدش مریض شدم و دست دردم بیشتر شد مامان زهرا زحمتشو کشیدن و بافتن دستشون دردنکنه..حالا قراره باز بریم کاموا بگیریم تا آروم آروم برات یه شال و کلاه دیگه ببافم تا به دستم فشار نیاد
خیلی دلم میخواست باهمدیگه بریم آدم برفی درست کنیم ولی حیف که جفتمونم سرماخوردیماین دوتا عکس و دم در خونۀ پدرجون ازت گرفتم با ترس و لرز که یه وقت دوباره سرمانخوری
دوستای گلم در آخر یه راهی جلو پای من بزارید رهام اصلاً راضی نمیشه بریم تو دستشویی فقط تو خونه تو قصریش میشینه واقعا کلافم کرده.اینم یه مدرک
من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم
چه شبها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نمنم، تو را دوست دارم