عشق مامان و بابا،رهام عشق مامان و بابا،رهام ، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره
روشا کوچولوی ماروشا کوچولوی ما8 سالگیت مبارک

رهام هستي مامان وبابا

چرا اینجوری میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

1391/7/6 11:38
1,244 بازدید
اشتراک گذاری

سلام رهامم

عزیزم دیروز ظهر که برگشتم خونه دیدم خیلی سر حال نیستی و همش نق می زنی یه چند روزی میشه که صبحها زود بیدار میشی گفتم حتماً خوابت میاد اینه که بردمت رو تخت و با هم خوابیدیم .فک کنم یک ساعت بعدش بود انگار یکی بهم گفت پاشو صورت رهامو ببین شما پشتت به من بود برگردوندمت  وای نمی دونی با چه صحنه ای روبرو شدم کل صورتت پر خون بود.باز از بینیت خون اومده بود ولی خیلی شدیدتر از دفعات قبل مردم از ترس خون تا چشت رفته بود پیشونیت دستات بازوهای کوچولوت رو تخت خدای من داشتم دیونه می شدم بلندت کردم سریع بردمت دستشویی با صدای بلندم گریه می کردم و خدا رو صدا می زدم خیلی شوک شدم تو دستشویی دیدیم یه جوری انگار داری از هوش میری فقط به خاطر اینکه خودت نترسی جیغ نمیزدم کلی خودمو کنترل کردم مامانت بمیره و این صحنه های دلخراشو نبینه سریع زنگ زدم به دکترت و با گریه توضیح دادم اون بیچاره هم اصلاً نمی فهمید من چی میگم فقط گفت سریع ببرمت کلینیک زنگ زدم به بابا گفتم سریع خودشو برسونه خونه (بعدش دیدم حالت یه کم بهتره اون حالتِ تو دستشویی هم مال خواب آلودگیت بوده که من و ترسوند)خلاصه بردیمت پیش دکتر و من با گریه توضیح دادم دکترم می خندید 739819_teehee2.gifمن اولش یه کم عصبی بودم گفت دخترم چیزی نیست خورده زمین گفتم هفته پیش خورده زمین چه ربطی به الان داره اصلاً چرا تو خواب اینجوری میشه کلی دلداریم داد و گفت هیچی نیست هرچی گفتم یه آزمایش خون بنویس گفت اصلاً نیازی به این کار نیست فقط گفت تا یک ماه بینیتو حتماً چرب کنم.دوستای خوبم به نظر شما هم چیز خاصی نیت ممنون میشم اگه راهکاری دارید بهم بگید

خلاصه که روز بدی بود....بعد از دکتر بردمت از نمایندگی سها برات یه دست لباس تو خونه پاییزه خریدم خیلی بهت میاد خاله پریوش گفت شلوارش خیلی باکلاسه راه می رفتی و می گفتی ببین چقد با کلاسه.

تازگیا یاد گرفتی بهت میگم رهام جون من و چقد دوست داری اولش میگی هزارتا بعد میگی بسیار زیادزیاد زیاد ......جدیداً عاشق برنامه عمو پورنگ شدی همش می خوای که سی دی عمو پورنگ وبزارم برات برنامه های تی وی شو هم برات ضبط می کنم .دو روز گیر دادی همش میگی مونا جون خواهش می کنم منو ببر پیش عمو پورنگ الهی فدات شم چشم قول میدم ببرمت ولی فک می کنم الان زوده عزیزم به موقعش این کارم برات انجام میدم.

هفته پیش موتور کوچولوتو شکستی کلی غصه خوردی و همش می گفتی برام موتور نمی خری من اصلاً از اون موتورت خوشم نمی اومد ولی خودت عاشقشی و تنها اسباب بازی که ازش خسته نمی شدی چند شب پیش با بابایی رفتیم برات بخریم اولش خواستیم برات دوچرخه بخریم که بعدش من پشیمون شدم گفتم الان زوده شما همین طوری روزی چند بار می خوری زمین دوچرخه هم بخرم که دیگه........خلاصه یه سه چرخه کوچولو برات خریدیم البته از طرف دایی حسین ازمون خواست از طرفش برات یه هدیه بخریم ما هم زرنگی کردیم و سه چرخه خریدیم با دایی جون حساب کردیم مرسی داداش گلم

عکسها در ادامه مطلب

اینم هدیه دایی جون به شما

اینم لباسی که دیروز برات خریدیم خیلی بهت میاد عزیزم

با تموم وجودم دوست دارم و امیدوارم سالیان سال باهم خوش بگذرونیم یکی یکدونۀ من

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (18)

نی نی ارشام و سارا
6 مهر 91 17:49
سلام عزیزم خوبی؟نه عزیزم فراموش چرا؟به خدا درگیر درسم این 1سال واقعا برام سخته
ایشالله دانشگاه که رفتم جبران میکنم عزیز دلم
رهام خوبه؟
رمز خصوصی میفرستم بوس


مرسی سارا جون
مامان محمدرهام جون
6 مهر 91 20:35
عزیزم با پمادی که دکتر داده چربش کن چیز خاصی نیست فقط چون توی خواب میچرخه وبه بینیش فشار میاداون خشکی وزخم توی بینی خونریزی میکنه.مطمئن باش دوستم رهام جونت هیچیش نیست.بوووووووس برای مونایی ورهامی


مرسی عزیزم ان شاله همین طور باشهکه شما میگید
مامان محمدرهام جون
6 مهر 91 20:35
گلم سه چرخه ولباسهای خوشگلت مبارکت باشه


مرسی سمانه جوووووووووووون
مامان آراد(خاطره)
7 مهر 91 0:09
وای....مونا جون من اگه بودم احتمالا سکته کرده بودم...باز خدارو شکر چیز مهمی نبوده..
احتمالا یکی از رگای توی دماغش پاره شده بوده واسه همین خشک شده و خون اومده..
راست میگه دکتر چربش کنی ایشالا زود خوب میشه..
عزیزم سه چرخه و لباساتم مبارکت باشه..
آخرش هم ما این عکسارو نتونستیم ببینیم


مرسی خاطره جون........خودمم ناراحتم که نتونستید عکسا رو ببینید می ترسم مجدداً بزارم مدیریت وبمو بترکونه
مامان زهرا دختر دوست داشتنی
7 مهر 91 9:43
سلام گلم
عیدتون مبارک

خدا بد نده من هم کلی ناراحت شدم
جای تو بودم بیشتر می ترسیدم
اگه دلت به حرف این دکتری که رفتی رضا نیست پیش یک دکتر دیگه هم برو
امیدوارم دیگه از این جور اتفاق های بد نبینی


رهام جون خاله کادوت هم مبارک
دست دایی درد نکنه


مرضیه جون خودمم تو همین فکرم........دعا کن چیز خاصی نباشه
خاطره مامان بردیا
7 مهر 91 11:09
خصوصی داری گلم
مامان زهرا دختر دوست داشتنی
7 مهر 91 13:49
دوستای گلم عیدتون مبارک
6 تا پست جدید (15تا20) را از منوی آخرین مطالب می تونید ببینید و نظر بذارید
مرسی از همراهی تون 07/07/1391.




سلام عزیزم چشم حتما میام
مونا مامان امیرسام
7 مهر 91 19:56
عززززززززززیزم خیلی ترسیدید نه؟؟؟؟اینجوری که دکترش گفته یعنی توی بینیش زخمه و میخاره رهام جوون هی زخمش زو میکنه و خون میاااد.انشاالله که چیزی نیست گلم


ان شاله آخه تو بینیشه رهام نمیتونه زخمشو بکنه
مونا مامان امیرسام
7 مهر 91 19:57
مامانی اگر تا یک ماه خوب نشد ببریدش یه دکتر دیگه ضرر نداه.


خودمم همین فکرو کردم
مونا مامان امیرسام
7 مهر 91 19:57
قربوون اون 3 چرخه خوشگلت با اون موووهای فرفریت برهم من.هوارتاااااااااااااااااااااا بوس محکم


مرسی مونا جون
مامان شايان
8 مهر 91 8:05
آخي خيلي ناراحت شدم ايشا اله كه چيزي نيست. مونا خانومي براش اسپند دود كن نظرش هم بگير. راستي سه چرخه و لباسات هم مبارك باشه خيلي خوشكلن. بووووووووووووووووووووووووس.


مرسی فهیمه جون
مامان سانلی
8 مهر 91 10:54
مونا جون اصلا نگران نباش خانوم.خواهر زاده من تا کوچیک بود همیشه خدا این مشکل رو داشت. چیز خاصی نیست.خیلی دکتر بردنش ولی چیزی نبود .خودتو اذیت نکن خیلی ها اینطوری میشن.

دست دایی مهربون هم درد نکنه .سه چرخه خیلی خوشگله مبارکت باشه با کلاسم.


امیدوارم سمیه جون........مرسی عزیزم
مریم(مامان روشا)
8 مهر 91 22:00
آخی عزیزم چقدر ترسیده بودی منم بودم همینطوری میشدم
مونا مال خشکیه هواسه با چرب کردن بینیش خوب میشه البته اگه عادت داره دست تو بینیشم کنه باید کاری کنی از سرش بیفته


نه اصلا این کارو نمی کنه اینقد بینیش فینگیلیه که نمی تونه این کارو بکنه
مریم(مامان روشا)
8 مهر 91 22:01
دوچرخه و لباسای خوشگلت مبارک خاله جوووووووووون


مرسی مریم جون
پری شب
9 مهر 91 8:27
کلی از خدا خواستم که دیگه تکرار نشه خودمم ترسیدم ان شا الله چیزی نیست مونا جونم نگران نباش توکل به خدا خودش رهام و برات حفظ می کنه گلم


الهی آمین
پری شب
9 مهر 91 8:28
سه چرخه مبارک عزیزم دست دایی چون درد نکنه


مرسی پری مهربونم
مامي نسيم( مامان ملودي )
9 مهر 91 11:42
الهي بميرم ميدونم چه حالي داشتي و چقدر ترسيدي انشا الله كه ديگه اينطوري دماغش خون نياد . سه چرخه و لباسشم مثل خودش نازهههههههههههه مبارك به خوشي استفاده كني عسلم


مرسی عزیزم
مامان ریحان عسلی
11 مهر 91 11:16
سلام
وای خدا من نمی دونم ولی خدا کنه که چیز خاصی نباشه و هر چی هست تموم بشه
سه چرخه اشم مبارک دست دایی جونش درد نکنه


مرسی سیما جون