ღ ღعکسای تولد دو سالگی نفس مامانღ ღ
سلام دوستای گلم
اول از همه می خوام ازطرف خودم و رهام از تموم عزیزانی که پیام تبریک واسه رهام جون گذاشته بودن تشکر کنم مخصوصا از پری جون که یه پست مخصوص تولد رهام گذاشته بود همین طور از مرضیه جون مامان زهرا جون و الناز جون که تو پستاشون تولد رهامو مجددا تبریک گفته بودن تشکر می کنم . از سیما جون مامان ریحان عسلی که دو تا عکس خوشگل واسمون آپلود کرده بود واز نسیم عزیزم مامی ملودی جون بابت کامنت های که واسمون گذاشته یه دنیا ممنونم و بقیه دوستان عزیزم سمانه جون مامان محمد رهام-مریم جون مامان روشا جون- سمیه جون مامان سانلی جون دست پر مهر تک تک تونو می بوسم امیدوارم بتونم جبران کنم.(اگه اسم بقیه دوستان و ننوشتم دلگیر نشید من و رهام از همه بچه های نی نی وبلاگ ممنونیم و عاشق همتونیم)
یکی یکدونه من پارسال هم تولدت تو ماه رمضون بود و نمی شد تولد مفصل برات بگیرم فقط یه چند تا فامیل درج یک و شام دعوت کردیم خونه برات یه تولد کوچولو گرفتیم ، تو خونه خیلی سخت بود اصلا ً یه جا بند نبودی هم خودت اذیت شدی هم من .یه دونه عکسم نتونستم ازت بگیرم.خلاصه امسال با بابایی تصمیم گرفتیم ببریمت آتلیه یه چندتا عکس بگیریم و خونوادهامونو دعوت کنیم بیرون همین کارم کردیم روز تولدت عصر بابا جون زحمت کشید رفت کیکتو گرفت و با هم رفتیم آتلیه واااااااااااای پدرمونو درآوردی اولش که رفتیم آقای عکاس بهت گفت خب رهام جون اولین فیگورتو بگیر دستت و بزار تو جیبت اینو که گفت من خندم گرفت چون بچمو می شناسم و می دونم به هیچ صراطی مستقیم نیست .گفتم آقای .... فک نمی کنم رهام فیگورای که شما بخواید بگیره و همکاری کنه برا فیگور گرفتن ما براش شکلک درمیاریم شما هم پشت سرهم عکس بگیرید یه چندتایش که خوب شد چاپش کنید قیافه من و خاله پریوش دیدنی بودفک کنم ٣٠تا عکس گرفت بعد شما یه لبخند تحویلش دادی دلم برا بیچاره سوخت خسته شد.
بعد از تموم شدن کارمون توآتلیه رفتیم باغی که رزرو کرده بودیم(باغ رستوران ساحل-عباس آباد)جای خیلی با صفایی بود مخصوصاً صدای آبی که می اومد خیلی خوش گذشت.این باغ تداعی خاطرات من و بابایی بود دوران نامزدیمون هر روز عصر می رفتیم این باغ و کلی از اونجا خاطره داریم به خاطر همین خاطرات شیرین تصمیم گرفتیم بریم اونجارو رزرو کنیم.مهمونامونم فقط خونوادهامون بودن شب خوبی بود.غذا هم فوق العاده عالی بود
کادوهاتم برات می نویسم خونواده من: آقا جون ٣٠٠٠٠٠تومن-خاله پریوش دو دست لباس-دایی جون ٥٠٠٠٠تومن-خاله مرجان ٥٠٠٠٠تومن
خونواده بابایی هم ١٠٠٠٠٠تومن
همکارم آقای شکریه هم زحمت کشیده بودن یه جعبه خونه سازی+یه جعبه مداد رنگی و دوتا دفتر نقاشی واست خریده بودن
دوست خاله پریوش هم یه عروسک برات هدیه آورده بود.
دست همگی درد نکنه
من و بابایی هم یه دست لباس خیلی خوشگل برات خریدیم(فک کنم یک هفته تموم گشتم تا اون چیزی و که می خواستم پیدا کردم)قرار شده با پولات برات یه تیکه طلا بخرم که هر چقد اضافه شد من و بابایی بزاریم رو پولت مبارکت باشه عزیزم
کیک تولد دو سالگیت عزیزم(تو یخچال رستوران نمی دونم زده بودن به در و دیوار یخچال اسمت پاک شده بود)
رهام جون در حال فوت کردن شمع(الهی من دورت بگردم زندگیم)
رهام جون در حال برش کیک
رهام جونو خاله هاش(رهام جون خاله ها لباساشونو باهات ست کردن و به قول خودت سولمی(سورمه ای)پوشیدن
تو این عکسم داری بستنی می خوری عشق بستنی
اینجا هم عصبانی شدی و داد می زدی غذا بیارین لفاً
کادوی خاله پریوش (مرسی خاله جونم)
کادوی آقای شکریه(میسی آقای شوکی)
اینم هدیه من و بابایی
این عروسکم سپیده جون دوست پریوش جون زحمت کشیدن
ایشاله تولد 120سالگیتو جشن بگیرم عزیزدلم