عشق مامان و بابا،رهام عشق مامان و بابا،رهام ، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره
روشا کوچولوی ماروشا کوچولوی ما، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره

رهام هستي مامان وبابا

بدون عنوان

رهام جون مگه تو عکس پیش عروسکا باشی خودت که اصلاً باهاشون بازی نمی کنی یا با بطری آب .در قابلمه-کفگیر و اینطور چیزا بازی می کنی    ...
17 شهريور 1390

بدون عنوان

رهام جون تا يادم نرفته برات بنويسم (آخه اون موقع برات وبلاگ ندرستيده بودم) تو 9 ماهگي چهار دست و پا راه رفتي و تو يازده ماهگي راه رفتي قربون پاهات برم من رهام جون تو هفت ماهگيت مريض شدي بدنت يه دون دونايي پاشيد دكتر صبا گفت اسم مريضيت رزوالاست اينقد حالت بد بود كه نمي تونستي شير بخوري برات شير ميدوشيدم با ليوان به زور مي خوردي تو اين مريضيت پستونك و خوردي ولي الان كه 13ماهته ديگه نمي خوري الان تو 13 ماهگيت 4تا دندون بالا و 4تا دندون پايين  داري يه كم دندونات كجن بردمت پيش دندون پزشكي گفت موردي نداره   رهام جون اين عكسم اسفند 1389ازت گرفتم اين پيرهنم واس عيدت گرفتم عزيزدلم ...
17 شهريور 1390

مسافرت بابایی

رهام مامان سلام دیروز بابا جون با مامان و باباش و عمو حسام رفتن اصفهان ولی من به خاطر تو نرفتم ترسیدم مریض شی شب رفتیم خونه مامان جون اینا آخر شب همش می گفتی بابا بابا فک کنم دلت واسه بابا جون تنگ شده بود با بدبختی خوابوندمت گل پسری مامان الان اگه وقت کنم چند تا از عکسای خوشگلت واست میزارم ...
17 شهريور 1390

بدون عنوان

سلام عروسك ناز مامان دلم برات تنگ شده قربونت برم ديروز از ساعت دو نيم تا شش عصر خوابيدي يه حالي به مامان و بابا دادي مرسي عزيزم اينم ساعت گل پسر ماماني چقد تو نازي خوشگل پسر ...
16 شهريور 1390

بدون عنوان

این عکس و روز عید فطر تو حیاط خونه مادر جون ازت گرفتم با سارینا و نازنین آب بازی کردی ولی توخیلی می ترسیدی عسلم اینم یک عکس دیگه ...
15 شهريور 1390