شیطنتای وروجکم
سلام عزیزدلم
رهام جون این روزا حسابی شیطون شدی واقعاً بعضی وقتا پیشت کم میارم نمی دونم چرا همه چی و پرت می کنی گلدون -کنترل-اسباب بازیات که هیچ کدوم و سالم نذاشتی دیروز که یه دونه از ماشین کنترلی بزرگاتو همچی با ضرب کوبیدی زمین که جفت چرخاش در اومد .ماشین شارژیتم اینقد کوبیدی به در و دیوار که کلی دیوارای خونه رو خراب کردی اینا بس نیست راه میری و میگی کالسک وبیارین لفاً میارمش برات با سرعت نور حلش میدی و می کوبی به در و دیوارو خلاصه نمی دونم در مقابل این کارات چه عکس العملی نشون بدم یکی از کارایی که می کنم بعضی مواقع جواب می گیرم اینه که میگم الان میرم خونه مامان پروین شما هم بدوبدو میای سمتم و میگی ببخشید حواسم نبود معذت میخوام نیو.جالبش اینه که خودت می دونی کارت اشتباسو تکرارش می کنی.
رهام جون حالا از خرابکاریات گذشته بعضی وقتا یه حرفایی میزنی ما همین طور می مونیم.بابا هر وقت برات شیر می خره بهش میگی خیلی ممنون برام شیر خریدی.یا اینکه هر چی می خوری بعدش میگی الهی شک نماز خوندیم هی بهت میگم بگو الهی شکر غذا خوردیم میگی نه نماز خوندیم.
عاشق آشمونه(آشپزخونه) هستی تا فرصت گیر میاری میای میگی منو بغلم کن بریم آشمونه که با دکمه های مایکرویو بازی کنی و سخن گوش حرف بزنه تا سلام میده شما هم میگی سیام بعد میگه غذا آمادست میگی غذا آقادست.به گوشکوبم میگی بکوب بکوب دوست داری من بکوبمش ته قابلمه شما هم برقصی
دیروز تو دستشویی داشتم می شستمت یه دفعه گفتی موتویی با نامزدت چطولی؟ (موتوری منظورشه)همین طوری موندم شب بابایی که اومد واسش گفتم گفت عمو حسام یادت داده
راستی عاشق هندونه خوردن و انگور خوردنی ورو جک من
دیروز باخاله مرجان رفتم اون طلایی که قرار بود واست بخرمو خریدم البته یه چیزی خریدم که بزرگم شدی برات یادگیری از تولد دو سالگیت بمونه
تو این پست می خوام عکس بقیه طلاهاتم بزارم چون من دست به طلا گم کردنم خفنه می ترسم یه موقع خدای نکرده............
این پلاک و مامان زهرا اولین باری که رفتیم خونشون بهت پاگشا داد .مامان پروین هم 150000تومن پول بهت داد(اینا رو الان میزارم برات چون اون موقع وب برات درست نکرده بودم)
این زنجیرم با پولی که واسه تولد یک سالگیت جمع شد برات خریدم
اینم پلاکی که مامان پروین وقتی تو شکمم بودی برا عید 1389خرید هنوز به دنیا نیومده بودی 5ماهه بودی نفسم
این پلاک ومامان زهرا برات خرید که وقتی دنیا اومدی چش نخوری عید1389.(خیلی خوش به حالت بودااااااااهنوز به دنیا نیومده صاحب دو تا پلاک بودی)
این دستبندم خاله مرجان برات موقع به دنیا اومدنت خریده
این پلاکم دایی جون(دایی بابایی)زحمتشو کشیدن
آقا رهام در حال باز کردن کادویی که دیروز براش خریدم
آقا رهام دیشب23/5/1391در حال خوردن ماست اونم به روش خارق العاده خودش
دیشب نمی دونم چت شده بودهر کاری می کردم نمیزاشتی لباس تنت کنم ( به بابا میگم انگار که رهام شبا دو پینگ می کنه شبا خیلی بیشتر از طول روز شیطونتر میشی)
شب 23ماه رمضون خونه مامانم بودیم با خاله مرجان بازی می کردی یه دفعه دیدم صدات در اومد سریع اومدم دیدم با صورتتو کوبیدی رو دستای خاله و زیر ابروت با النگوهای خاله جون زخم شده اینم یه عکس از صورت زخمیت البته اینقد شیطونی کردی نذاشتی یه عکس خوب ازت بگیرم
اینم یکی از شاهکارای عشق من(سرمثلاً آدمو به کمک من کشیده)
دوستای گلم ببخشید پستم طولانی شد.