روشای ما زمینی شد
روشای من زمینی شد
فرشتۀ کوچیک خونه ما روز دوشنبه 1395/2/20ساعت14.20دقیقه با وزن3100و قد49بدنیا اومد و این روز قشنگ رو برامون خاطره ساز کرد ..برخلاف حرفایی که شنیده بودم زایمان دوم خیلی سخته من تا فردا ظهر که از بیمارستان مرخص شم درد نکشیدم سررهام خیلی درد کشیدم ولی با استفاده از پمپ درد خیلی راحت بودم و از ذوق دختردار شدن و درد نکشیدن تا صبح تو بیمارستان پلکم نزدم واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای که چه حس قشنگیه دختردار شدن خدایا هزار هزار مرتبه شکر که دوباره منو لایق مادر شدن دونستی
رهامم عزیزدل مامان
روز قبل زایمان چقد بغلت کردم و گریه کردم آخرین روز تک فرزندیت بود هم دلم برات گرفته بود چون دیگه مث قبل نمیتونستم کل وقتمو برات بزارم هم خوشحال بودم که دیگه تنها نیستی..خلاصه روز سختی بود هم استرس عمل هم نگران تو بودم چون تا به این سن رسیدی یک شب جدا از هم نبودیم عشقم آخر شب اومدی دستات و گذاشتی رو دلم گفتی میخوام ب روشا بگم چی برام بیاره سفارش هواپیما و سی دی و ............. از بیمارستان که اومدم کلی کادو برا تو گرفته بودن بارمان(به قول خودت دوست صمینیت(صمیمی)) و مامان جونشم اومدن بیمارستان کلی شرمندمون کردن سفارشاتم روشا کوچولو بی کم و کاست برات آورده بود قربونی کشتیم دادیم سهم همسایه های مجتمع رو ببری یکی از همسایه ها رو دیده بودی گفته بودی الان سهم شهادت شما رو هم میارم..الانم هرچی میخوام بخورم میگی برا روشا مضرب نباشه ..
روشای من
ممنونم عزیزدلم که تو شیرخوردن اذیتم نکردی الهی بمیرم برات که 4روز شیرنداشتم ولی باتمام قدرت به مکیدن ادامه دادی تا خداوند رحمان روزی تو رو به من داد گوارای وجودت نازنینم...زردی هم خداروشکرنداشتی مث رهامم...بندنافت خیلی اذیتت کرد تا14روزگیت افتاد.باورش سخته ولی تا20روزگیت هیچ کس صدای گریه تو رو نشنید واااااااای که چقد کیف کردم بخور بخواب بدون اذیت فقط موقع بلند شدن و نشستن یه کم درد داشتم (برعکس زایمان اولم که برا شیر خوردن رهام و بخیه هام عذاب کشیدم)هرچند ارزششو داشت عشق خوش قلب و رئوفی مث رهام دارم
14روزگیت به خاطر قی کردن چشم چپت بردیمت پیش چشم پزشک گفت احتمالا مجرای اشکش تنگه قطره داد ولی خیلی زود خوب شد و خیالم راحت شد که مشکل از مجرا نیست
15روزگیت برا اولین بار رفتیم خونه مامان زهرا..
25روزگیت مصادف با 13خرداد برا اولین بار بردمت حموم دیگه بعد از اون ترسم ریخت و اکثراخودم میبرمت حموم برعکس رهام که تا مدتها میترسیدم خودم ببرمش حموم
21خرداد اولین تجربه رستوران رفتنت بود
37روزگیت بردمت آتلیه
28خرداد چلت تموم شد با رهام برات چهل کلید درست کردیم و دعا خوندیم و آب ریختیم رو سرت
وزن دو هفتگیت 3600
وزن یک ماهگی4400
وزن 45روزگیت 4800قد55
48روزگیت اولین خیره شدنت به تلویزیون و اولین تجربه پارک رفتنت
دوماهگی واکسنت و زدیم بمیرم برات که قطره استامینوفن رو نمیتونستی تحمل کنی و بالا می آوردی..وزن دوماهگی5500
کلی عکس داریم که براتون خلاصه شدش و ثبت میکنم...تا وقتی نفس میکشم کنارتونم میبوسمتون فرشته های زمینی
صبح روزی که فرشته کوچولومون میخواست دنیا بیاد و ما عازم بیمارستان بودیم
عشق من با سلیقه خودت برام گل خریدی الهی من قربونت برم عزیزدلم
عسل ما زمینی شد
اولین دیدار فندقای من
4روزگی روشا
شناسنامه روشای من
اینم یه سری از کادوهایی که برات آوردن از طرف روشا هواپیما و ماشین و کلی سی دی و موجود بن10برات خریدیم که فرصت نکردم عکس بگیریم از چندتا از کادوهات عکس دارم برات میذارم اینجا
این ست قشنگ و بارمان جون زحمت کشیدن
برنامه خندوانه رامبد جوان و خیلی دوست داری جناب خان رو هم بابا از تهران برات خریده بود
عکس دست و پای کوچولوی من
بیشتر از همیشه مهربونیت برام ثابت شد وقتی دیدم شلوار خواهرتو برداشتی و میشوری مهربونم
یک ماهگی روشا
40روزگی روشا
50روزگی نفس خونۀ ما
کارتهای دعوت مهمونی روشا
بارانا و روشا(20روز فاصله سنیشونه بارانا بزرگتره)این لباسم حاجی زحمتشو کشید برا پاگشا ؛مامان پروین هم یه پلاک برا پاگشات خریدن دایی جونم زحمت کشیدن پول برا پاگشات دادن..کادوی شب مهمونیتم از طرف حاجی و دایی حسین و احتمالا برات چرخ خیاطی بخرم یا اینکه اسمتو بدم بسازن
پ ن :(چرخ خیاطی رو برا این میخوام بخرم چون مامان پروین من هیچ وقت چرخ خیاطی نداشت برا همین ما هم هیچی یاد نگرفتیم نمیخوام تو هم مث من شی یه کم بزرگ تر بشی یه دوره مقدماتی میرم تا بتونم یه چیزایی بهت یاد بدم )
پلاک مامان پروین
هدیه خونواده پدری...
برا پاگشا مامان زهرا پولشو دادن برات گوشواره بخرم
از طرف خاله پریوش
این دستبندم با کادوهای شب هفتت گرفتم
دوماهگی کلوچمون
لباسای شب جشن روشاجون
شب جشن روشا
رهام و دوست صمینیش
جشن فارغ التحصیلی عشقم