آخرین پست سال 1394
عزیزای دل من سلام...فرشته های آسمونی من سلام
امروز اومدم آخرین پست سال 94 و براتون بذارم...سال 94 با ملایمات و ناملایماتش داره کم کم رخ میبنده و میره تو صندوقچه خاطرات..امسال با از دست دادن مادربزرگم خیلی سخت و تلخ شروع شد ولی با اومدن فرشته کوچولمون داره شیرین تموم میشه...رهام عزیزم یک سال بزرگتر شدی قد کشیدی مدرسه رفتی عاقل تر شدی و من با نگاه کردن ب قد و بالای تو جون گرفتم هر دفعه ک کشوی لباساتو مرتب کردم و کلی لباس گذاشتم کنار ک برات کوچیک شدن بال و پر درآوردم ک پسرم داره مرد میشه روز ب روز بزرگ تر میشه و من از وجود گرم و نازنینت انرژی مثبت میگیرم..
رهام جونم ی مشکل واسه خواهر کوچولوت پیش اومده ک من امیدوارم ختم ب خیر بشه این روزهایی ک گذشت سخت و طاقت فرسا بود و فقط خدا میدونه ک وجود تو برام چقد دلگرمی بود دورت بگردم خودمو فرشته کوچولومو سپردم دست خدا ....نمیخوام ازسختی های روزگار بگم ولی خب هدف از نوشتن خالی شدن دلمه ک ی کوچولو گرفته و ابریه...برامون دعا کنید دوستای گلم
رهامم دیگه این شبا کنار من نمیخوابی چون خیلی تکون میخوری برا جفتمونم سخت بود جدا شدن ......شما میگفتی مردا با هم خانوما هم با هم فدای اون شیرین زبونیات دردونه من
تو بهمن ماه رفتیم از بهارتهران یه سری لوازم واسه روشا خریدیم نخواستم بینتون فرق بزارم سیسمونی تو رو هم از بهار گرفتیم البته خیییییلی مفصل تر چون اتاق مجزا نداریم اینه که نتونستیم خیلی تو خرید مانور بودیم
دخمل قشنگم داری روز به روز بزرگ تر میشی و من بیشتر از قبل لگداتو حس میکنم همین الان که دارم مینویسم مشت و لگد که بهم میزنی فک میکنم از رهام شیطون تر باشی قربونت برم تو فقط بیا دلم بغلتو میخواد دلم میخواد با تمام وجودم حست کنم لمست کنم بی صبرانه منتظرم ...........
روشا تو ماه هشت
کادوی ولنتاین شما
اولین تجربه اتوبوس سواری رهام18اسفند 1394(البته یه شوکی بهمون وارد شد که من بعید میدونم دوباره اینکارو انجام بدم از ماشین دود بلندشد همه گفتن الان اتیش میگیره وحشتناک بود منو میگی فقط گریه میکردم توهم میگفتی اتفاقی نیفتاده گریه نکن خداروشکر نترسیدی مامان پروین و خاله مرجان هم بودن خاطره ای شد برامون)
دوستت دارم گلایه ازتکراری بودنش نکن مشکل از من نیست تو زیادی دوست داشتنی هستی
قربونت برم بعد از گذشت چندین ماه بلاخره یه سر اومدم سرکلاست مامان دورت بگرده کم کاری منو به خاطر وضعیتم ببخش دیدم جای عکست تو کلاس خالیه فقط اسمتو زدن بدون هیچ برچسبی کلی دلم گرفت منی که به این مسائل خیلی حساسم به خانوم یعقوبی گفتم چرا نگفتید عکس رهامم بیارم البته خودت فراموش کرده بودی بگی خلاصه عکستو دادم بردی زدی زیر اسم قشنگت
می مونم کنارت درست مثل سایه ات از امروز تا هر روز ،تا اون بی نهایت
اینم سوغاتی شما از طرف مامان زهرا رهامم دیگه مث سابق فرصت نمیکنم از تمام هدیه هات عکس بگیرم و بزارم برات
جشن پایان سال 19اسفند 1394_دبستان اندیشمندان
تو رو دیدم خدا خندید، من از عشق تو حظّ کردم باتو من کلّ دنیا رو،تو یک لحظه عوض کردم
اگر تو نبودی،من بی دلیل ترین اتفاق زمین بودم تو هستــــــــــــــــی و من ...محکم ترین بهـــــــــــــانه خلقت شدم
امیدوارم سال جدید سال خوبی برا هممون باشه ان شاله