گل باغ زندگیم چهارسال و شش ماهه شد
نمیدانم تو را به اندازه ی نفسم دوست دارم یا نفسم را به اندازه ی تو ؟
نمیدانم چون تو را دوست دارم نفس میکشم یا نفس میکشم که تو را دوست بدارم ؟
نمیدانم زندگیم تکرار دوست داشتن توست یا تکرار دوست داشتن تو زندگیَم ؟
تنها میدانم ، بسیار میخواهم تو را …
عشق من سلام...دوماهی میشه که برات چیزی ننوشتم نمیخوام خیلی مطالب وبت زیاد شه که بزرگ شدی وقت داشته باشی همشونو بخونی و از زیادی مطالب خسته نشی...این شبکه های اجتماعی هم بیشتر وقتم و پر کرده و خیلی از عکساتو واسه دوستای مجازیم تو لاین میزارم که ببینن ..مرسی از دوستایی که پیگیر هستن و جویای حال ما...
قند عسلم روز به روز مهربون تر و ملوس تر میشی...شبا موقع خواب واسم شیرین زبونی میکنی..اینقد میبوسمت و خدارو شکر میکنم ک یاد گرفتی هر شب موقع خواب میگی موناجون دعا کنیم.بعد باهم دیگه از خدای مهربونمون تشکر میکنیم..عزیزم کم مونده به تولد پسر دایی جون خیلی خوشحالم خیلی...ایشالا که صحیح و سالم به دنیا بیاد..بهت میگیم اسمشو بزاریم بارمان میگی نه دوستم بارمان میشه دوتا بزاریم باربد
خوشگلم پیشرفتت تو موسیقی و زبان عالیه ..خیلی قشنگ انگلیسی صحبت میکنی..
عاشق استخر رفتنی و خیلی از شبا با باباجونو و دایی جون و عموحسام و دوستاشون میرید استخر و لذت میبری..
یه مشکلی که باهم داریم رفتنت خونه مامان بزرگاته که هر روز باید بری و این موضوع منو کلافه کرده دیشب کلی باهات صحبت کردم راضی شدی که هفته ای دو روز بری امیدوارم..ولی بعید میدونم
عکسهای قشنگ مموشم
یلدای 93_مهد رنگین کمان
یلدا خونه پدرجون
قربونت برم که اینقد وسواس و تمیزی تو 120 تا دانش آموز تنها بچه ای که کاورمیپوشه تویی عششقم
کلاس نقاشی امیر-نفس من-بارمان
کادوهایی که مامان زهرا از مشهد زحمت کشیدن خریدن
کیک سالگرد ازدواجمون...خودم پختم
عزیزدلم شبها موقع خواب سوره های کوچیک و میخونم قربونت برم که سریع حفظ میش..تا حالا 7تا سوره یاد گرفتی..حمد-اخلاص-ناس-فلق-کافرون-والعصر-کوثر..مامان زهرا هم قول داده هر 5تا سوره یه جایزه بخره..اینم اولین جایزت
عزیییییییییییییییییزم
دفتر 3ماهه مهد عشق من
هدیه عمو امیر(عموی باباجون)خیلی دوست داره عزیزم...اینو واست خریده گفت بزرگ شدی دکتر شی قربونت برم
عاشق شخصیتای بن 10هستی واقعا یه موقعهایی حسودیم میشه ..شب و روز درموردش حرف میزنی...باورت نمیشه منم شبا خواب شخصیتهای بن 10ومیبینم
6بهمن عموهای فیتیله اومده بودن همدان رفتیم کاشکی نمیرفتیم خیییییییییییییلی شلوغ بود خیلی..کم مونده بود له شیم رسماً...
رهام جون و بارمان عزیزم..دوست صمیمی گل پسرم...هر روز تغذیه که میبری مهد باید دوتا باشه واسه بارمان جونم میبری..بارمانم واسه شما...ایشالا ک دوستای خوبی واسه هم باشید
می دانم چشمانت با من چه میکند ؟ فقط وقتی که نگاهم میکنی چنان دلم از شیطنت نگاهت می لرزد که حس میکنم چقدر زیباست فدا شدن برای چشمهایی که تمام دنیاست